"با این شکل پرداخت حقوق و مزایا، رایزن انقلابی هم استحاله میشود"،
"سفارت ایران در پاکستان ما را بیرون کرد" ، "من انقلابی هستم دیپلمات
نیستیم یعنی صدورانقلاب در حوزه دیپلماتیک باید تغییر کند"؛ "وزارت خارجه
جوابگو باشد، علمداران منافع ملی ما باید جوابگوی سیاستگذاریهایشان
باشند" و... انتقادات تند یک مستندساز جوان ایرانی از دستگاه دیپلماسی کشور
است. دستگاهی که به گفته سیدمحسن اصغرزاده اگر چه سفرای خوب و با کارکرد
هم در آن پیدا میشود؛ اما مسئولیت اصلی محصور ماندن آرمانهای انقلاب در
داخل مرزها همین دستگاه است.
اصغرزاده در کشورهای ونزوئلا، لبنان، پاکستان، افغانستان، ترکیه، هند و...
مستند ساخته است. «به نام آزادی» مشهورترین مستند او در مورد ونزوئلا، در
شب انتخابات ریاستجمهوری ونزوئلا در این کشور پخش میشود؛ اما ظاهرا هنوز
توفیق حضور در تلویزیون ایران را پیدا نکرده است و این داستانی است که
ادامه دارد... فعلا
«پیمانهای پنهان» اخرین مستند او در مورد وقایع سوریه است و او همچنین
نقش پررنگی در ساخت مجموعه مستند «یاران صبح» که روایتی از شهدای غیرایرانی
جنگ ایران است دارد.
اصغرزاده پیشنهاد میدهد که شخص سفیر پاکستان که قصه اش در ادامه میاید و مسئولین مرتبط با وزرات خارجه یک مناظره مکتوب را در خبرگزاری تسنیم آغاز کنند. ما هم استقابل میکنیم، اما امیدوار نیستیم.زیاد امیدوار نیستیم.
تسنیم: پروژه
«فرهنگ، سیاست، جمهوری اسلامی» در پی یافتن پاسخ به چرایی جهانی نشدن
آرمان انقلاب سال 57 ایرانیهاست. اعتقاد ما این است که این آرمانها و
اهداف مبنایی انسانی و همهگیر دارد و اگر طبق یک سیستم فرهنگی کارآمد،
طراحی دقیقی روی جهانی شدن آنها صورت میگرفت، ما امروز از چیزی به نام
بیعدالتی، استعمار و استکبار در دنیا حرف نمیزدیم. اما این اتفاق نیفتاد و
دوست داریم که در موردش بحث کنیم تا راهی برای افتادنش پیدا کنیم.
گفتگوهایمان را با مستندسازان شروع کردیم، چون اعتقادمان این بود که جریان
جوان مستندسازی متعهد، در سالهای اخیر آغازی برای مسیر طولانی زدن حرف
انقلاب با زبان و مقیاس جهانی است.
من به فراتر از این فکر میکنم. اصلا حفظ ارزش انقلاب اسلامی به صدور آن
بستگی دارد. مفاهیم موجود در گفتمان انقلاب اسلامی اعم از استکبارستیری،
ظلم ستیزی و عزت طلبی، مفاهیمی نیستند که فقط بتوان آنها را در ایران دنبال
کرد. برای ترسیم و اجرای بهتر این مفاهیم در کشور ناچاریم که زمین بازی را
در بیرون از ایران تعریف کنیم و به دنبال مصادیق آن باشیم. ضرورت صدور
پیام انقلاب یک امر ذاتی است.
محدود شدن انقلاب به داخل مرزها، نتیجهای جز انزوا و رخوت ندارد
اگر سایر انقلابهای دنیا را بررسی کنید میبینید که در صورت محدود شدن
آنها به داخل یک کشور نتیجهای به غیر از انزوا و رخوت انقلاب حاصل
نمیشود. اولین انقلاب عصر جدید انقلاب فرانسه است. این انقلاب عصر پادشاهی
را به انزوا میبرد و ادبیات سیاسی جدیدی را در دنیا به واسطه جمهوری
خواهی پدید میآورد. جمهوریخواهی برای فرانسه اولین پایه حکومت است.
همچنین که انقلاب اسلامی یک مفهوم فراسیاسی است که در شکلهای انسانی،
اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی یک مدل تفکری جدید را به وجود می آورد.
اولین خواست این تفکر تک قطبی نماندن جهان است و تغییر نظام سلطه که مرحوم
امام تحت شعار نه شرقی نه غربی به دنبال آن بود.
باید دنبال یارکشی باشیم/تفکری انقلاب اسلامی جهانی است
هویت مستقلی که هر ملت در پی ترسیم آن است و آن عزتی که هر فرد برای خودش
میخواهد به تنهایی و توسط یک کشور به وجود نمیآید. اگر سخنگوی یک تفکر
در همه قارهها وجود نداشته باشد به تدریج موج غالب تمدنی باعث شکست این
تفکر حتی در کشور مبدا میشود. به عبارت ساده تر ما باید دنبال یارکشی
باشیم تا بتوانیم توان و پتانسیل خود را به دنیا تزریق کنیم.تفکری که بیش
از هر چیز منشاء فطری داشته و گفتمانی انسانی و جهانی است .
ما باید در پی رسیدن به مصداق «فان یدالله مع الاجماعه » باشیم. رسیدن
به خرد جمعی و اتحاد قبل از اینکه یک هدف اسلامی باشد، یک خواست عقلایی
است. در صحبت مرحوم امام و رهبری معظم صراحتا آمده است که اگر دولت ها
اجازه دهند، ملت ها به یکدیگر پیوند میخورند.
مثلا شما فقط مدل اقتصادی انقلاب ایران را نگاه کنید. وقتی مدل انقلاب
اسلامی را در حوزه اقتصادی بررسی میکنیم، میبینیم که شبیه مدلهای
تکنوکرات یا سرمایهداری نیست. مدلهای غیر اسلامی بر اساس رسیدن به منفعت
کامل و انحصاری برای صادر کننده تنظیم شده است. به عنوان مثال ما شاهدیم
نگاه تمدنی غربی بعد از گذشت شصت سال از کشف اتم هنوز انرژی پاک منتج از آن
را محدود به خود می داند و فقط بمب هسته ای و مشکلات آنرا به غیر خود
تحمیل می کنند و در واقع با کشورهایی مثل ما بیشترمشکل نگاه اقتصادی دارند
تا نگاه سیاسی چراکه آنها به دنبال انباشت هرروزه ثروت درمناطق آمریکای
شمالی بوده و فاصله طبقاتی را در جهان افزایش می دهند طوریکه در صحرای
آفریقا آب برای خوردن پیدا نمی شود و بسیاری از مردم به خاطر سوء هاضمه
میمیرند وعملا و با شکلی نوین این آدم ها بردگان جوامع غربی می شونداز طرف
دیگر ایران جدای از اعتراض به این نگاه در جهت یارکشی و وحدت با کشورهای
همسو ومستضعف به آنها خدماتی نه بر مبنای پول که برمبنای نوع دوستی و
انسانیت اهدا می کند به عنوان مثال هواپیمای بدون سرنشین را با تکنولوژی
ساخت آن در اختیار کشورونزوئلا قرار میدهد.بیشتر این نوع نگاه موجب
میشود که کشورهای اروپایی و آمریکا به تحریم ما بپردازندچراکه ما
بازارهای آنها را به تعطیلی می کشانیم.
در نگاه انقلابی اصالت سود دنبال نمیشود. به عنوان مثال تکنولوژی پهپاد
قبل از اینکه برای ما سودآور باشد، برای یک کشور انقلابی، افتخارآمیز و عزت
طلب است. آنها میتوانند از این تکنولوژی در مباحث کشاورزی، زمین شناسی،
عکس برداری، مبارزه با قاچاقچیان استفاده کنند. با این عمل نه تنها طیف
تفکر انقلابی ما در آمریکای لاتین احیا میشود بلکه برادری ما نیز برای
آنها اثبات میشود. در تمدن اسلامی نیز این دیدگاه وجود داشته است. معروف
است، شنلی را که غربیان در انتها به دانشجویان خود اهدا میکنند همان عبای
ماست. این حرکت به دلیل نوع نگاه اسلام به علم است. ما علم را برای رسیدن
به منفعت مطلق استفاده نمیکنیم بلکه هدف ما این است که بشریت به نحو احسن
از این دستاورد استفاده کند.
صادرکردن دستاوردهای دانشمندان مسلمان به خارج از بلاد اسلامی از همین
نوع دیدگاه برمیخیزد. با صدور علوم اسلامی به غرب، رنسانس اتفاق میافتد
که باعث فروپاشی دوران حکومت روم شرقی و اتمام قرون تاریکی میشود. صدور
علم با نگاه انسانی و اسلامی زمینه ساز این تحولات است.
اما پس از چندی همه چیز عکس می شود و علم در آنجا محبوس میشود .اروپاییان
که مسیحیت قرون تاریکی را قدر مطلق دین می شمردند با شعار جدایی دین از
اخلاق و علم و سیاست عملا خیانت به انسانیت را موجب میشوند. آنها همان
علمی که سررشته و اصالت آن به دست ما بود را بدست می گیرند و به صورت جزمی و
دفعی با ما برخورد میکنند. آنها ما را مستعمره و برده خود میکنند و روشی
کاملا عکس با مفاهیم اسلام را در پیش میگیرند روشی که تا زمان حال ادامه
دارد.
اگر ریشههای صدور انقلاب را بررسی کنیم، میبینیم که قبل از حضور در حوزه
فرهنگ در حوزه تفکر ره آورد دارد. تفکر که حق حیات را برای همه حتی
حیوانات و جمادات قائل است . کارکرد این تفکر نیز فقط برای کشورهای اسلامی
یا ایران نیست بلکه برای همه بشریت است.
یا در دیدگاه نظامی ما میتوانیم نفی دیدگاههای نظامی و تسلیحاتی را در
انقلاب اسلامی رصد کرده و صدور آن را در دیدگاههای امام (ره) بینیم.
افراد متعددی بودند که در قبل و بعد انقلاب از امام درخواست کردند که کار
به صورت تسلیحاتی جلو برود اما امام این نگاه را قبول نداشت و عملا این
حرکت را بایکوت کرد. ایشان معتقد بود انقلاب حرکت خودجوشی است که از درون
ایجاد میشود. وقتی تفکر انقلابی و مستقل در درون مردم به وجود آید، مردم
خود جایگاه اجتماعی برای انقلاب و سرنگون کردن حکومت ظالم را به وجود
میآورند.
تسنیم: جنبه های غیرفرهنگی به قدرت ابزار فرهنگی می رسند؟ مثلا تاجر و یا عالمی که به آن اشاره میکنید،نیازی به بازوی فرهنگی ندارد؟
قطعا اینگونه است چون فقر فکری و فرهنگی بر هر فقر دیگری مقدم است. ما اگر
اندیشه فرهنگی را در اضلاع مختلف اجتماعی، اقتصادی، علمی و سیاسی بدمیم به
نتیجه میرسیم. ما معتقدیم انقلابمان فرهنگی است و هنوز هم این انقلاب
تماما تحقق پیدا نکرده است و هنوز در حال انقلاب هستیم.
کار فرهنگی تنها به این معنا نیست که یک فرد مستندساز، رسانهای و یا
هنرمند کار فرهنگی انجام دهد. کار فرهنگی یک مدل فکری است که یک تاجر هم می
تواند از آن پیروی کند. اما زمین استراتژیک، روش راه و نسخه تاکتیکی این
فعالیت به وسیله مدیران فرهنگی نوشته می شود. گاهی مدیران فرهنگی صدور
انقلاب را تنها به حوزه فرهنگی معمول محدود میکنند که این اشتباه است.
صدور انقلاب اتفاقی است که از سیاستمداران در حوزه کلان سیاسی آغاز می شود و
تا تک، تک افراد جامعه ادامه پیدا میکند.
"من انقلابی هستم دیپلمات نیستم" یعنی صدورانقلاب در حوزه دیپلماتیک باید تغییر کند
وقتی رهبر انقلاب میگوید من یک انقلابی هستم و دیپلمات نیستم یعنی صدور
انقلاب در حوزه دیپلماتیک ما باید تغییر کند. آیا دیپلمات ماست که مشکل
دارد و رهبر انقلاب چنین انذار می دهد یا اینکه ادبیات بکار گرفته شده و
سیاست های در این حوزه باید دچار تحول گردد؟
اما به طور خاص باید پذیرفت که متاسفانه انقلاب اسلامی ما هنوز زبان هنر
ندارد و در حد یک خطابه باقی مانده است.و این باعث مغفول ماندن قدرت فرهنگ
نسبت به سایر ابزار های فرهنگی شده است و در این میان ما چه به کررات دیده
ایم که رهبران مذهبی ما با قوت کلام خود جور آن را به دوش کشیده خلا موجود
را برای مدتی پر می کنند.
البته لازم به ذکر است مصادیق جدید فعالیتهای فرهنگی هنری برای ما تازه
گی دارد و با توجه به مدل هضم تمدنی ما مدت بیشتری طول می کشد تا بتوانیم
از ابزارهای فرهنگی عصر جدید بهره بریم . اوج زبان فارسی ما و تولید صنایع
ادبی فاخر ما بعد از سیصد، چهارصد سال از پیدایش زبان فارسی در شمال خراسان
بزرگ پدیدار شده است و پس از چندی تا آدربایجان را ازآن خود کرد و زبان
پهلوی را کنار زد . جالب آنکه زبان فارسی بوسیله آثار فرهنگی و هنری مثل
شعر جغرافیای سیاسی خود را گسترش داد و مفاهیم انسانی اسلامی و انقلابی خود
را برای مخاطبان خود رهنمون کرد. سینما نیز زبان تمدن جدید است که تنها
30 الی 40 سال است که به طور جدی در کشور دنبال میشود. تازه سینما با
دیدگاهی قهری و ویژه وارد ایران شده است وچون تاریخ آن بیشتر در حمایت از
شرور بوده در داخل بدون نگاه به ماهیت آن با نوعی دافعه از جانب جریان های
احساسی مذهبی روبرو شده است. سینما ابزار دست یهودیها بود و اینگونه برای
ما ترسیم شده که فقط رواج دهنده فحشا است. این تاریخ در هویت سینما نیزبرای
ما تأثیرگذار بوده است. به واسطه همین تاریخ بسیاری از اقشار مذهبی و
تودههای اجتماعی ما سینما را پس زدند و وارد آن نشدند. البته امام (ره)
تأکید کرده بودند که ما با سینما مشکلی نداریم و با فحشا مخالفیم. رهبری هم
در دیدارهای خود با علما تاکید داشتند که اسلام و علمای اسلام باید روی
هنرهای مدرن ازجمله سینما نظر داشته باشند. اگر ما آگاهانه و باتلاش واسع
به این امور بپردازیم همان اتفاقی است که می تواند شاهکارهای فرهنگی و
هنری پس از پیدایش زبان فارسی در ایران را برای هنر های جدید نوید دهد.از
طرفی دیگر مضامین فکری و فرهنگی در سینمای غرب کمرنگ شده و به تکرار
افتاده اند. آیت الله جوادی آملی معتقد است اروپا منتظر سینمای اسلامی است.
این اتفاق به تدریج تحقق پیدا می کندو مصادیق عینی آن را ان شاء الله
میتوانیم بینیم.
تسنیم: این روند برای سینمای ایران
طبیعی بوده یا چیزی که اسمش را سینمای اسلامی میگذاریم در همه این سالها
با مانع هم مواجه بوده؟ این تاخیر زمانی مقصرش جبر تاریخ است یا یک جریان،
یک آدم، یک مدیریت؟
من فکر میکنم جو روشنفکری مریض در ایران اجازه کار کردن به توده های مردم
به ویژه مذهبیها را نمیدهد. روشنفکران همیشه سعی داشتهاند بین مفهوم
سینما و دین جدایی ایجاد کنند. از اندیشههای سکولار روشنفکران تا کم کاری
بچههای حزب الهی موانعی بوده که در این مسیر قرار گرفته و باید برطرف
شود. اگر از منظر کلان به این موضوع نگاه کنیم میبینیم که حتی بخشی از این
سیر هم طبیعی است. مقوله فرهنگ و هنر سالها نیاز به تتبع و تحقیق دارد و
هنوز باید تا رسیدن به سر منزل مقصود صبر داشت.چراکه ما هنوز در مرحله
ترجمه این متون از غرب هستیم و نیاز به تولید مبانی حکمی مبتنی بر ارزش های
ملی و مذهبیمان داریم.
تسنیم: بیایید کمی صریحتر صحبت
کنیم. این یک استدلال معروف مدیریتی برای توجیه کمکاری فرهنگی در خارج از
مرزهاست و همهمان آن را شنیدهایم. اینکه شما در داخل ایران نشستهاید و
نمیدانید آن طرف دنیا چه خبر است و چه قدر روی ایران حساسیت وجود دارد و
ما اصلا نمیتوانیم جم بخوریم. این یعنی اینکه اساسا زمینه ای برای صدور
انقلاب وجود ندارد. با توجه به تجربه های عینی خودتان در بقیه کشورها دوست
داریم درباره این موضوع بحث کنیم. صریح میپرسم شما فکر میکنید آرمان امام
خمینی تا کجای دنیا می تواند برود؟
انقلاب اسلامی مانند قلهای است که هرچه بیشتر از آن فاصله بگیریم، بیشتر
قدرت و عضمت آن را مشاهده میکنیم. همانگونه که اشاره کردم انقلاب اسلامی
بیش از مفهوم اسلامیاش، انسانی است. مفاهیم انسانی با فطرت بشری به عنوان
ودیعه الهی برای همه مخلوقات مقرر شده و از این منظرنیازی است که برای
همگان شایسته و بایسته است. اگر انقلاب، امام و مصادیق عینی آن درست ترسیم
شود، غالبهای مختلف فکری و فرهنگی نسبت به این مقوله درست منتزع می شود و
تاثیرات خود را به درستی ارائه می کنند.
شهید بهشتی می گوید ما شیفتگان خدمتیم، نه تشنگان قدرت. وقتی دنبال مصادیق
این جمله در میان مدیران میگردیم میبینیم این مورد هنوز محقق نشده است.
وقتی با زحمات فراوان به کشوری خارجی میرویم، میبینیم که متأسفانه شرایط
به گونهای برای مدیر فرهنگی رقم خورده است که حقوق دلاری و منافع مادی
بیشتر برای او اهمیت دارد.حال آنکه اگر ما این مزایا را هم برای این افراد
فرض بگیریم با زهم نگاههای محافظه کار آنها اجازه فعالیت نیروی فرهنگی
فکری انقلابی نمی دهند.
با این شکل پرداخت حقوق و مزایا، رایزن انقلابی هم استحاله میشود
این روند اشتباهی است که یک فرد پس گذشت 25 سال از خدمتش و برای دریافت
حقوق بالا به عنوان رایزن فرهنگی به کشورهای خارجی فرستاده میشود. باید از
نظر مسائل اداری این جریان نقد شود. با این شکل پرداخت حقوق و مزایا، فردی
که به عنوان رایزن فرهنگی به خارج میرود حتی اگر انقلابی هم باشد استحاله
می شود.
به دنبال اعجاز عباس، شهید پاکستانی جنگ ایران و عراق/ سفارت ایران در پاکستان ما را بیرون کرد
ما چهار سال پیش با هزار امید و آرزو به پاکستان رفتیم و دنبال فردی مثل
اعجازعباس بودیم که در زمان جنگ ایران با حزب بعث عراق به ایران آمده و
شهید شده بود.اعجاز عباس مصداق تام و تمام عشق بین دو ملت پاکستان و ایران
است وما به دنبال ثبت دقیق حرکت او و رسانه ای کردن این پیوند بودیم.
ظفرعباس برادر شهید اعجاز عباس است و با پیگیری و هماهنگیهای زیادی که در
ایران داشتیم او را پیدا کردیم تا بتوانیم از او مصاحبه تهیه کنیم. ما با
بسیاری از نهادهای امنیتی و فرهنگی نیز مشورت کردیم تا برای این فعالیت
مجوز تهیه کنیم و مردمی بودن و اسلامی بودن این انقلاب را یکبار دیگر
اثبات کنیم.
اما سفیر وقت کشور ما مانع مصاحبه شده و ما را تحقیر و تهدید به انسان ها
بی کله و خودسر کرد که در پاکستان جان خود را حتما از دست می دهیم کرد.
حال آنکه کار ما مستند بحران است و بارها وظایفمان را به خود گوشزد کرده
بودیم و می خواستیم
با تنها فرد باقیمانده از خانواده اعجازعباس که در سفارت ایران در پاکستان
کارمند است مصاحبه کنیم. در پاکستان، «شاکری» سفیر وقت جلوی کار ما را
میگیرد و میگوید چرا با ما هماهنگ نکردید؟ «شاکری» کارمندش را تهدید به
اخراج می کند و میگوید نباید از او مصاحبه بگیرید. ما به سفیر گفتیم اصلا
ما با ظفرعباس کار نمیکنیم، حالا شما چه کمکی می توانید به ما کنید تا
ازدیگر شهدای پاکستانی مصاحبه تهیه کنیم؟ او گفت چون شما هماهنگ نکردید،
باید به ایران برگردید.
مدیریت بینالمللی فرهنگی، انقلاب
را در برنامه تشریفاتی 22 بهمن محدود میکنند و اجازه انتقال نمیدهند/
وزارت خارجه و شخص شاکری توضیح دهند
آنها انقلاب اسلامی را در برنامههای رسمی و تشریفاتی خود در 22 بهمن
محدود کردند و اجازه انتقال آن را نمیدهند. برای ما نیز که به صورت خودجوش
و خودخواسته و جدا از منافع مادی به پاکستان رفتیم تا قدمی در راه تاریخ
کشورمان برداریم مانع تراشی میکنند. این افراد واقعا چه نیتی دارند؟ وزارت
خارجه و شخص شاکری باید توضیح دهند.
سفیر ایران در ونزوئلا تسهیلکننده کار مستندسازی ما در این کشور بود/ شب انتخابات تلویزیون ونزوئلا مستند ما را پخش کرد
البته ما سفرای خوبی نیز داریم. به طور مثال اگر در سفر اخیرم به ونزوئلا،
نگاه جهادی «حجت الله سلطانی» به عنوان سفیر وقت ایران در ونزوئلا نبود،
کار ما به سرعت به فیلم مستند تبدیل نمیشد و در مهمترین جشنواره ایران
برگزیده نمیشد. وقتی چاوز فوت کرد، آنها از ما دعوت کردند که اثرمان را در
ونزوئلا نمایش دهیم. جالب اینجاست که مسئولان ونزوئلایی تصمیم گرفتند شب
انتخابات سرنوشت ساز رادونسکی این فیلم در سیمای آنجا نمایش دهند. در اینجا
میتوان دید که اندیشههای یک سفیر چقدر میتواند کارکرد داشته باشد. این
مستند برای خود شخص سلطانی و وزارت خارجه باعث افتخار شد چون باعث پیوند
رسانه ای ایران و ونزوئلا شد.
وزارت خارجه جوابگو باشد/ علمداران منافع ملی ما باید جوابگوی سیاستگذاریهایشان باشند
امروزه با نگاهی جزمی و نظامی امنیتی به فرهنگ مینگرند. به نظرم باید یک
مناظره مکتوب در خبرگزاری شما انجام شوند و این افراد بیایند و جواب دهند
که چرا اینگونه عمل میکنند. علمداران منافع ملی ما باید جوابگوی اساس
سیاست گذاریهای خود باشند تا ما نیز بتوانیم بهتر از حقوق حقه مردمان
خودمان دفاع کنیم.
در افغانستان فیلمی درباره ایران ساخته شده است که جالب توجه است. در
داستان این فیلم مادری می خواهد بچه خود را در دبستانی ایرانی بگذارد و به
او اجازه نمی دهند. این مادر برای آموزش بچه اش تا تن فروشی پیش می رود. در
ادامه فیلم این بچه به ترکیه میرود و دکتر میشود و به افغانستان
بازمیگردد.
سالهاست که بزرگترین جمعیت خاموش کشور ایران، مهاجرین افغان هستند
نماینده فرهنگی ایران در افغانستان بسیار راحت مطرح میکند که این فیلم
ساخته شده است و ما با قماندان عطا مسئول استانداری صحبت کردیم تا این فیلم
پخش نشود. او این کار را یک کار فرهنگی هنری میداند. ما می گوییم اگر
امسال پخش نشود، پس سال دیگر چی؟ بالاخره سی دی آن که بیرون میآید. اگر
میخواهید مقابله کنید نباید کاری از جنس نظامی و امنیتی باشد. برای مقابله
فیلمی درباره مهاجران افغان بسازید. کاری هم نمیخواهد انجام دهید، کافی
است در وزارتخانه را باز کنید و از یک فرد رسانه ای فعال دعوت کنید. این
اثرگذارتر است اما برخورد امنیتی تبعات بدی دارد. سالهاست که بزرگترین
جمعیت خاموش کشور ایران، مهاجرین افغان هستند. یکی از دوستان محقق به من
میگفت که برخورد ما با مهاجرین افغان از بهترین برخوردها با مهاجرین در
سطح دنیا است.اما حالا کار به جایی رسیده است که این پتانسیل در داخل کشور
تبدیل به گزینه ای علیه ما شده است.
تنها به وسیله فرهنگ و انتخاب تاکتیک درست از طرف مدیران فرهنگی میتوان
با این مسائل مقابله کرد. منظور من از مدیر فرهنگی تنها رایزن فرهنگی نیست
بلکه یک سفیر، یک کنسولگری و دیدگاه تک تک کارگزاران جمهوری اسلامی در
کشورهای مختلف است. ما بسیار شنیدهایم که می گویند جامعه ما نسبت به صدور
فرهنگی و یا کمک به لبنان شبهه دارد و این درحالی است که ما متوجه نکردیم
جامعه خودمان را که معنای بردن خاکریز به کشور دیگر یعنی چه؟
اگر جنگ سوریه تمام شود، جنگ به کشور خودمان میآید. پیرامون ما اقلیتهای
مذهبی زیادی هستند. عصبیت مذهبی چیزی نیست که محدود به کشوری خاص باشد.
الان ما جبهه و خاکریزمان را به کشوری دیگر برده ایم. وقتی به نیروهای حزب
الله کمک میکنیم و شمشیر را روی سر اسرائیل میگیریم، به این معناست که خط
جغرافیایی سیاسی خودمان را افزایش داده ایم. وقتی این شبهات در جامعه باشد
و ما نتوانیم به آنها پاسخ دهیم، تبعات زیادی برای جامعه دارد.
دستفروش ونزوئلایی با افتخار میگفت
نفتمان را به بولیوی و کوبا هدیه میدهیم/ او اندیشه «یدواحده» دارد اما
مدیر فرهنگی جمهوری اسلامی ندارد
ما به آمریکای لاتین رفتیم و با یک دستفروش که در انقلاب ونزوئلا سهیم
بوده صحبت کردیم. او میگوید ما با افتخار نفتمان را به بولیوی و کوبا هدیه
می دهیم. اندیشه رسیدن به «ید واحده» برای چنین فردی که از پایین ترین
طبقات فکری جامعه است تقویت شده است. اما انقلابی بودن هنوز به وسیله افراد
فرهنگی ما تبدیل به وجاهتی اجتماعی نشده است. هنوز مدیرفرهنگی رسما این
موضوع را مطرح و از آن تحلیل درستی ندارد.
منبع: تسنیم