اولین فیلم مستندم را در سیستان و بلوچستان در سال ۱۳۸۳ با هزینه شخصی ساختم. بعد از تدوین کیس کامپیوتر را زدم زیر بغل و آمدم تهران و فیلم را به هر که می توانستم نشان دادم. بخاطر بی تجربه گی فیلم پر لز تصاویر تار و صدای باد بود اما به نظرم داستان کوتاهی داشت. بخاطر همین ضعفهای فنی خیلی ها اذیتم کردند، تا اینکه شماره حاج نادر را پیدا کردم. حاجی با اینکه در حال تدوین فیلم مسیح بود خیلی سریع بهم وقت داد. کیس کامپیوتر را روی کولم گذاشتم و سربالایی خیابان توانیر را بالا رفتم تا به دفتر طالب زاده رسیدم. به گرمی از من استقبال کرد. وقتی فیلم تمام شد و تیتراژ در حال نمایش بود خواستم صحبت کنم که دیدم حاجی حتی تیتراژ را با دقت نگاه می کند.
بعد از پایان کار چیزی بمن گفت که سالها رنج مستندسازی را برایم قابل تحمل کرد؛ گفت تو من را یاد شهید ابراهیم اصغرزاده و اولین فیلمش انداختی. از اینکه من را با یک مستندساز بزرگ مقایسه کرده بود خیلی خوشحال شدم.
سالها بعد باز هم حاج نادر بود که برای اولین بار بمن فرصت صحبت کردن در تلویزیون را داد... چند وقت پیش او را دیدم که آب شده و عصا بدست است خیلی نگران شدم.
و امشب که عکسش را با این دعا بریم فرستادند بر خودم می دانم که به هم بگویم برای پدر مستندسازان انقلابی دعا کنید.
منبع: خبرگزاری مشرق