گفتگوی ملیسا لوتک و برایان استورم؛
رویکردی متفاوت به داستان گویی
سیزدهم مهر ١٣٩٣ ساعت ١٨:١٤
اختصاصی میثاق/ ملیسا لوتک و برایان استورم درباره ی این حرف می زنند که عکاسی خبری چه تغییری باید بکند تا بتواند روایتهای تصویری جذابتری را تعریف کند.
ملیسا لوتک، دبیر نیمن ریپورتز، با برایان ستورم، موسس و مدیر مدیاستورم، مصاحبه ای انجام داده است. مدیاستورم، یک استودیوی تولید چندرسانه ای واقع در بروکلین، نیویورک است که تولیدات چندرسانه ای مربوط به پروژه های مستند اجتماعی را در سایت www.mediastorm.org منتشر می کند و آن ها را برای سایر خبرگزاری ها تولید می کند. ستورم، که خود به عنوان یک عکاس خبری آموزش دیده است، در بخش چندرسانه ای MSNBC.com و Corbis مشغول به کار بوده و از همانجا رویکردهای نمایش خبرهای تصویری در رسانه های جدید را بنیان گزاری کرده است. لوتک و ستورم در مصاحبه شان، راجع به محدودیت های عکاسی در دوران رسانه های دیجیتالی صحبت می کنند و ستورم توضیح می دهد که کار یک عکاس خبری چگونه می تواند رشد و تکامل پیدا کند تا بتواند روایت هایی کامل تر و فوق العاده تر را بیان کند. ستورم، اعتقاد دارد که عکاسان خبری، در توسعه مدل های کسب و کار جدید، می توانند کنترل بیشتری روی اینکه عکس هایشان چه زمانی و چگونه مورد استفاده قرار بگیرد، داشته باشند. نسخه ویرایش شده ای از گفت گوی آن ها به صورت زیر درآمده است:
ملیسا لوتک: بیایید گفتگویمان را از عکسی شروع کنیم که در عراق توسط لوئیس سینکو، عکاس خبری لس آنجلس تایمز گرفته شده است. عکس او که از سرخوجه نیروی دریایی، جیمز بلیک میلر، که با حالتی خسته پس از جنگ، با سیگاری روشن بر گوشه لبش، به یک تصویر نمادین به نقل از خودتان از "نیروهای دریایی خشن و بد ذات امریکایی" تبدیل شده است. من یک بار از شما شنیدم که گفتید از مشاهده عکس العمل رسانه ها به این عکس می توانید متوجه شوید که عکاسی به عنوان یک رسانه چه اشکالاتی می تواند داشته باشد. می توانید توضیح دهید که چرا این گونه است و با این صحبت چه نتیجه ای می خواهید بگیرید؟
برایان استورم: مسئله این نیست که عکاسی به عنوان یک رسانه چه اشکالی دارد، اما این عکس یکی از محدودیت های بسیار بزرگ یک عکس را به وضوح نمایان می سازد. و آن هم این است که هر یک از ما دیدگاه، زمینه های ذهنی و اعتقادات خود را نیز وارد عکس می کنیم، به این دلیل که تصاویر ثابت – ذاتا، پس زمینه کلی- بقیه داستان را نادیده می گیرند. لحظه ثبت عکس، به شما نمی گوید که قبل از آن لحظه یا بعد از آن چه اتفاقی روی داده است و در عین حال می تواند در برانگیختن احساسات شما، بسیار قوی عمل کند. من احساس می کنم که عکاسی برای اینکه بتواند مکانیزم قدرتمندی برای روایت یک ماجرا باشد، نیازمند پس زمینه کلی از شرایط است، و این همان چیزی است که ما اینجا در مدیاستورم، سعی می کنیم آن را به صورت چندرسانه ای ایجاد کنیم.
لوتک: در مدیاستورم، که با سینکو و میلر کار می کنید، شما یک این پرزنتیشن چند رسانه ای به نام "نیروی دریایی مالبرو" را ساخته اید که حول همین عکس شکل گرفته و اینطور به نظر می رسد که داستان با آنچه که تصویر نمادین این عکس روایت می کند، کاملا تفاوت دارد.
استورم: عکس ذکر شده، به سرعت عنوان "نیروی دریایی مالربرو" را گرفت، که عنوان جالبی برای یک عکس است. این عکس به صورت گسترده ای بحث بر انگیز شد، اما تصویر دقیقی از ماجرایی که واقعا اتفاق می افتد نیست. جیمز، انسانی است که هر چقدر هم خشن و ضمخت به نظر برسد، با اختلال استرسی پس از سانحه (PTSD) که حاصل از تجربه خدمت در جنگ عراق است، دست و پنجه نرم می کند. برخی تخمین می زنند که 30 درصد از سربازانی که از جنگ برمی گردند، دچار این اختلال می شوند. با اینکه ممکن است ظاهر بی رحمی داشته باشد، اما زندگی اش بر اثر تجربه ای که از سر گذرانده، کاملا به هم ریخته است، که منجر به درگیری های وحشتناکی در خانه و در زندگی اش شده است. او در آستانه جدا شدن از همسرش است و یک بار اقدام به خودکشی کرده است. او واقعا به سختی با زندگی اش در ستیز است. هیچ عکسی نمی تواند آنطور که یک مستند 16 دقیقه ای پوشش می دهد، این حقایق را پوشش می دهد، آن ها را بیان کند، مستندی که به او هم صدا برای صحبت کردن می دهد و اجازه می دهد تا داستان خودش را روایت کند. البته، تجربه لوئیس سینکو هم در این روایت بسیار جالب است – تجربه اش با میلر و زمان های زیادی که مرز میان سوژه و خبرنگار شکسته میشود و با سوژه بسیار درگیر می شود.
لوتک: آیا این نظر شما نسبت به نقش عکاسان خبری در آینده است؟ که عکس نگیرند و چه کار کنند؟ بیشر با سوژه شان به طور مستقیم درگیر شوند؟ پس تفاوت نقش عکاس خبری امروز با عکاس خبری ده سال پیش طبق نظر شما چیست؟
استورم: بزرگترین تفاوت، این است که آرام تر بروند و بیشتر برای سوژه هایشان وقت بگذارند. مسئله فقط عکس گرفتن از سوژه ها نیست، مسئله این است که به آن ها اجازه صحبت کردن بدهند. برای این کار، فقط استفاده از ضبط صوت یا یک دوربین و انجام مصاحبه کافی نیست، باید از سوژه سوال های درستی پرسیده شود که به سوژه امکان این را بدهد که خودش هم به روایت کمک کند - تا بقیه اطلاعات را هم به ما بدهد تا بتوان قدرت آن لحظات را دقیقا درک کرد. من اصلا پیشنهاد نمی کنم که از گرفتن تصاویر ثابت (عکس) دست بکشیم، به دلیل اینکه آن ها ابزار بسیار قوی ای برای بیان هستند. اما عکس ها برای اینکه بتوانند ماجرا را کامل تر روایت کنند، نیاز به پس زمینه دارند. بهترین کاری که عکاسان خبری می توانند بکنند این است که آرام تر پیش بروند، زود قضاوت نکنند، سعی کنند بیشتر درگیر ماجرا شوند و زمان بیشتری برای پروژه هایشان بگذارند و به سوژه نزدیک تر شوند.
لوتک: چه آموزشی برای عکاسان خبری بسیار ماهر لازم است؟ عکاسان خبری ای که به روش قدیمی خودشان بسیار موفق عمل کرده اند، حالا چگونه می توان با آموزش به آن ها کمک کرد که در این روش عکاسی احساس راحتی کنند؟
استورم: عکاسان، ذاتا آدم های فنی هستند، بنابراین اضافه کردن صدا و ویدئو برای آن ها امر غیرعادی ای نیست. اما داستان گویی با صدا و تصویر هم مهارت هستند. تبدیل شدن به یک خبرنگار رادیویی عالی، کار بسیار دشواری است. همان اندازه مطالعه و تمرین می خواهد که تبدیل شدن به یک عکاس خبری عالی لازم دارد. تصاویر ویدویی به مراتب سخت تر نیز هست، به دلیل اینکه همزمان با چیزهای بسیار مختلفی سخت و کار دارید – سکانس بندی تصویری، حرکت، تنظیم صدا، زمان و بسیاری عوامل دیگر.
بنابراین من همیشه عکاسان خبری را تشویق کرده ام که ابتدا، فقط با صدا شروع به کار کنند. آن ها خودشان، ذهن های تصویری فعالی دارند و بسیاری از آن ها خودشان زمان بسیار زیادی را صرف سوژه هایشان می کنند. اما بزرگترین چالش عکاسان خبری این است که به آن ها گفته شده که مثل یک مگس روی دیوار باشند؛ به معنی اینکه فقط ناظر باشیم و با سوژه هایمان درگیر نشویم. شغل ما این است که کوچک و نامرئی شویم که سوژه بتواند دقیقا کاری را بکند که می خواهد بکند، بدون هیچ آموزشی یا هیچ "می توانی آن کار را دوباره تکرار کنی؟" گفتنی که این در تصویربرداری ویدویی بسیار رایج است. به همین دلیل است که موقعیت عکاسان خبری برای به دست آوردن جنبه های مختلف یک روایت، بسیار مناسب است، به دلیل اینکه آن ها از قبل می دانند چگونه به بهترین نحو نامرئی شوند. اما در یک نقطه در حین گزارش، یک عکاس خبری باید آن دیوار را بشکند و بگوید می دانم به شما گفته ام که جوری رفتار کنید انگار من اینجا نیستم، می دانم که قصدم این است که از زندگی شما محو شوم و زندگی شما را همان گونه که هست به تصویر بکشم، اما اکنون می خواهم کنار شما بنشینم و چند سوال به خصوص از شما بپرسم." و این یک نوع عکاسی خبری متفاوت از آن چیزی است که عکاسان خبری به آن عادت دارند.
این خیلی استرس زا است. چرا باید این این کار را کرد؟ چه زمانی؟ و چگونه؟ چه سوال هایی می توانید بپرسید؟ چگونه باید آن سوال ها را مطرح کنید؟ همه این ها مهارت هایی هستند که یک عکاس خبری برای ارائه یک روایت کامل، باید انجام دهد. این ها مهارت های جدیدی نیستند که ما خودمان باید از صفر آن ها را بیابیم و پرورش دهیم، آن ها قبلا در رادیو تلویزیون استفاده و رشد پیدا کرده اند. این ها جادوی سیاه نیستند، بلکه مهارت هستند، و برای اینکه بتوان کاری عالی و قدرتمند انجام داد باید برای یاد گرفتن آن وقت زیادی صرف کرد. باید انقدر این گونه مصاحبه ها را انجام دهید تا به جای درست برسید.
کاری که ما در کارگاه هایمان سعی می کنیم یاد بگیریم این است که نشان دهیم که هر کدام از این مهارت های منحصر به فرد و خاصی هستند. و یکی از بزرگترین چالش ها این است که فقط یک نفر تمام این مهارت ها را داشته باشد. این خیلی پیچیده است. اما داستانی مانند "نیروی دریایی مالربرو" را در نظر بگیرید، شکی نیست که لوئیس به دلیل ارتباط و نزدیکی ای که از طریق پوشش خبری این داستان، به دست آورده بود، شخص مناسبی برای انجام این مصاحبه ها بود. اعتماد متقابلی شکل گرفته بود و لوئیس سرگذشت جیمز را بهتر از هر کس دیگری می داند. پس این یک اتفاق یک روزه نبود، انجام آن سال ها به طول انجامید و هنوز هم ادامه دارد. در موارد پوشش خبری طولانی مدت و عمیق، من فکر می کنم کهیک بهترین حالت ممکن وجود یک ناظر واحد است. و این دقیقا همانجایی است که وارد کردن مهارت های چند رسانه ای به پروسه تهیه گزارش بسیار ضروری است.
داستان هایی که در طی مدتی طولانی و با دید یک ناظر روایت شده اند، از دید من بسیار قدرتمند هستند. اما کم هستند افرادی که همه این مهارت ها را با هم داشته باشند. تیم هایی که هر یک از اعضای آن، مهارت های خود را در آن عرضه می کنند، بسیار قوی هستند. برای مثال، دنی ویلکاکس فریزر را که پروژه "بدون مقصد: روایت هایی از آیووا" را انجام داد. که آن پروژه پنج سال از کار یک عکاس خبری است که در یک "کتاب زیبا" به چاپ رسید. اما فقط 4000 نسخه از این کتاب موجود است، در صورتی که در اولین روزی که روایت های تصویری این داستان ها را بر روی وب سایت مدیاستورم، منتشر کردیم، ده برابر این تعداد افراد، آن را مشاهده کردند.
بنابراین، با اینکه کتاب مهم است ولی عنصر کلیدی تجارت برای یک عکاس خبری نیست. یک عکاس خبری، می تواند از طریق ایجاد یک اثر سینمایی، اینترنت (وب) و موبایل، کارهای خود را عرضه و به فروش برساند. همچنین، گزینه نمایشگاه و حق امتیاز پروژه و فروش عکس ها برای چاپ شدن در مجله ها نیز، وجود دارند. ماهیت ما برای همین اینجا هستیم – تا به عکاسان کمک کنیم که پروژه هایشان را در مدیاهای چند رسانه ای مختلف، عرضه کنند تا بتوانند کارهایشان را در معرض دید حداکثر مخاطب قرار دهند و بیشترین میزان درآمدزایی را بتوانند داشته باشند تا بتوانند این نوع کار طولانی مدت و عمیق و گسترده را ادامه دهند.
لوتک: من به یاد می آورم که شما جایی گفته بودید "اگر شما امروز یک عکاس خبری هستید که فقط کارهای سفارشی برای خبرگزاری ها را انجام می دهید، شما مرده محسوب می شوید. شما باید سندیکای قوی داشته باشید. باید مشتری های متعددی داشته باشید. باید عکاسی صنعتی انجام دهید. باید از عروسی ها عکاسی کنید. شما باید هر کاری از توانتان بر می آید انجام دهید." مثال شما از دنی فریزر، به همین موضوع اشاره دارد ، درست است؟
استورم: یک مثال خیلی خوب آن دنی فریزر است. داشتن یک مدل کسب و کار چندوجهی ، برای هر کسب و کار کوچکی بسیار مفید است. همه ما لازم نیست، از عروسی ها عکاسی کنیم، اما همه مان باید به ایجاد فرصت های متعدد برای خودمان بیاندیشیم. پروژه دنی، همچنین نمونه خوبی را برای آنچه که در امر خبرنگاری باید اتفاق بیافتد را هم ارائه می دهد. اگر دنی، آن پروژه را برای قضیه مالی اش شروع کرده بود، من فکر می کنم که گزارش بسیار متفاوتی ارائه می داد. هدف او این بود که کتاب زیبایی خلق کند. اما به نظر من، در مقایسه با چیزی که ما می توانیم از طریق گزارش سازی گروهی و جمعی، به دست بیاوریم، کامل نبود. دنی با تیلور گنتری، یک فیلمبردار فوق العاده، شروع به همکاری کرد و پس از اینکه کتابش را تمام کرد، آن دو شروع به تصویربرداری و جمع آوری مصاحبه کردند. حالا اگر دنی، خودش این مهارت ها را داشت و در طی همان پنج سال زمانی که برای به دست آوردن داستان خودش وقت گذاشته بود، فیلم و تصویر و صدا هم ضبط کرده بود؟ نتیجه آن می توانست فوق العاده شود.
لوتک: در آن صورت، آن چیزی که در مدیاستورم ارائه شده، تبدیل به یک پروژه معاصر می شد.
استورم: بله . در اینجا، ما پروژه ای را که یک عکاس با پنج سال کار کسب کرده را بازنگری می کنیم. "فوق العاده نیست؟" عکاس می گوید و من می گویم "بله. ولی رکورد صوتی هم دارید؟" این یک جورهایی اولین سوالی است که ما می پرسیم. بدون این ها، برای ما واقعا دشوار است که اثر را به یک اثر سینمایی تبدیل کنیم. پس تلاش ما این است که خبرنگارهای تصویری را با چنین دیدی بر سر پروژه ها بفرستیم. نحوه گزارش دهی تان را عوض کنید و ناگهان، اثری دارید که می توانید در فرمت های گوناگون آن را عرضه کنید.
لوتک: این چیزی است که عکاسان به آن احتیاج دارند. این واقعیت امروز است. عکاس خبری بودن به معنی درگیر شدن در ماجرا، از طریق ابزارهای مربوط به رسانه های مختلف. قضیه فقط مربوط به یک عکس نیست که تنها با یک مجله قرارداد چاپ داشته باشد.
استورم: مطمئنا اگر عکاسان تنها آن را بخواهند، به اندازه کافی جا برای انجام دادن آن دارند. فقط مسئله این است که اگر عکاسان بتوانند خود را پرورش دهند، بدون شک بسیار اثرگذارتر می توانند باشند – اگر خود را پرورش دهند و تبدیل به راویان بهتری از داستان کامل تری شوند. بزرگترین پاداش آن ها، این خواهد بود که برای اولین بار خود ، تبدیل به مولف کارهای خود خواهند شد. برای مدتی طولانی، در کار ما، قابلت مولف شدن وجود نداشت، معمولا عکاسان عکس می گرفتند، آن ها را به جایی ارسال می کردند و شخص دیگری تصمیم می گرفت که کدام یک از عکس ها انتخاب و تالیف شود. معمولا از یک عکاسی سه روزه فقط یک عکس استفاده می شد. به همین دلیل است که برای مدتی خیلی طولانی، عکاسان به سمت تالیف کارهایشان در کتاب کشیده شده اند، به دلیل اینکه خودشان درگیر انتخاب آثار منتخب و ویرایش آن ها می شوند و در نهایت مالکیت ارزشمند اثر از آن خودشان می شود. زمانی که یک عکاس، کتاب عکس هایش را به شما می دهد، مثل این است که بخشی از روحش را به شما می دهد. این برایشان بسیار مهم است به دلیل اینکه حق تالیف از آن خودشان بوده است.
هم اکنون، با چندرسانه ای شدن، وضعیت تالیف به مراتب تغییر کرده است، حالا شما به طرز کاملا جدیدی در پروژه دخیل هستید. در موخره آثارمان، دنی برای مثال، این فرصت را دارد که توضیح دهد که چطور این پروژه را به انجام رساند، که درباره این صحبت کند که ذهنیت پشت این کار او چه بوده است و چرا این کار را کرده و اینکه توضیح دهد که این پروژه چه اثری بر روی خود او داشته یا اینکه بیان کند در رابطه با مسئله مورد بحث، چه کارهایی لازم است انجام شود.
لوتک: بنابراین، تنها به سوژه صدا برای حرف زدن داده نمی شود، بلکه خود عکاس هم صحبت می کند.
استورم: این یک مسئله مهم است. ولی من همچنین بر روی انجام مصاحبه چندرسانه ای با عکاس هم احتیاط می کنم و به نظرم کافی نیست. ما باید حین تهیه گزارش، بسیار پرقدرت تر و پرخاشجویانه تر عمل کنیم در تهیه گزارش و در مصاحبه هایمان و در دریافت اطلاعات، برای اینکه داستان درباره ما نیست، داستان درباره سوژه است. در واقع موخره یا همان شرح وضعیت، برای به وجود آوردن شفافیت درمورد عکاس خبری ای که این کار را انجام داده، بسیار ارزشمند و مهم است، به دلیل اینکه هنوز عموم مردم تصور می کنند که عکاسان خبری مانند پاپاراتزی ها (عکاسان مجله های زرد) هستند. ولی اینطور نیست. آن ها خبرنگارهای تمام عیاری هستند که درگیر کسب روایت پیچیده ماجراها ، روبرو شدن با سوژه های مهم و فراهم آوردن اطلاعات مورد نیاز مردم هستند.
لوتک: سوالی که باقی می ماند این است که چطور عکاسان خبری ماهر، می توانند راهی برای حمایت شدن در بازار امروز پیدا کنند.
استورم: این سوال مهمی است به دلیل اینکه این حرفه روزبه روز کوچک تر می شود و ما هر روزه تعدادی از بهترین عکاسان خبری را از دست می دهیم. تنها قوی ترین ها، می توانند به کار خود ادامه دهند. ما چند تا از بهترین خبرنگارها را از دست خواهیم داد و این خواب را از من گرفته است. پیدا کردن پاسخی برای این مشکل که بهترین عکاسان خبری کاملا این حرفه را ترک می کنند و دانش بنیادین آن را از دست می دهند، در ده سال گذشته ذهن مرا به خود مشغول کرده است.
راه حل، این است که عکاسان خبری، کسب و کار خودشان را ایجاد کنند – داشتن یک مشتری و فقط اتکا به همان یک مشتری، راهی است که محتوم به شکست است. دلیلی وجود ندارد که آن رویکرد برگزیده شود، وقتی این دریچه های جدید باز هستند و می توان مخاطبان بیشتری جذب کرد و درآمدی که برای ماندن در یک کسب و کار نیاز است را از این طریق کسب کرد. و ما درباره میلیون ها دلار صحبت نمی کنیم.
لوتک: بله، ما درباره داشتن یک شغل مناسب و یک زندگی مناسب صحبت می کنیم.
استورم: دقیقا، و من فکر می کنم این فرصت ها امروزه از هر زمان دیگری بیشتر هستند.
لوتک: و فقط باید به صورت های جدیدی درک شوند؟
استورم: بله، و از ابتدای پروسه گزارش سازی. من درمورد چند سال آتی این صنعت بسیار هیجان زده هستم، برای اینکه من فکر می کنم که الان افرادی که در این صنعت هستند درک درستی دارند. آن ها فهمیده اند که باید رشد کنند. درسته، مشکل است ولی اگر آسان بود، همه آن را انجام می دادند.
لوتک: این رشته افکار مرا به در دسترس بودن تصاویر در همه جا بر می گرداند – دوربین های موبایل ها، دوربین های تصویربرداری فلیپ، تصاویر با کیفیت بالا، دوربین های هایبرید اچ.دی و قابلیت توزیع و نشر دیجیتالی آن به سرعت چند ثانیه در جهان. این سوال را برای من پیش می آورد که زمانی که وفور عکس وجود دارد، چگونه تصاویر می توانند با ارزش باشند.
استورم: من اخیرا بسیار در این مورد فکر کرده ام، و باید بگویم که این بهترین اتفاقی است که برای حرفه ما افتاده است. این موضوع که همه یک دوربین دارند، که همه می توانند گزارش تهیه کنند و آن را در یوتیوب پخش کنند. آن ها همه در این بازی هستند. آن ها همه بخشی از این پروسه هستند، و هم اکنون مخاطبان درک می کنند که انجام کاری که ما انجام می دهیم در واقع چقدر مشکل است. و زمانی که چیز ویژه ای می بینند، جور متفاوتی نسبت به ده سال پیش بر آن ها تاثیر می گذارد، به دلیل اینکه آن ها هم اکنون خود بخشی از این ماجرا هستند. آن ها خودشان راوی هستند و کاملا درگیر این قضایا شده اند.
ده سال پیش، زمانی که من در یک اتاق خبر نشستم و همه به من گفتند، "هیچ کس خبری که راجع به روئاندا باشد را نگاه نخواهد کرد. کسی به رواندا اهمیت نمی دهد."من همیشه می گفتم"راجع به چی صحبت می کنید، معلوم است که نگاه می کنند، معلوم است که اهمیت می دهند. ما باید محصول را قبل از اینکه نگاه کنند و قبل از اینکه برایشان با اهیمت بشود در اختیار آن ها بگذاریم، اگر ما آن را در نطفه خفه کنیم چون فکر می کنیم برایشان بی اهمیت است، هیچ وقت برایشان اهمیت پیدا نخواهد کرد. "
تضادی که من امروز شاهدش هستم این است که کسانی که امروزه بی تفاوت هستند، همان افرادی هستند که در اتاق خبرها نشسته اند. آن ها شاهد این هستند که منابعشان را به چه سرعتی از دست می دهند، و از آن ها خواسته می شود که با منابع کمتری که در اختیار دارند، کار بیشتری ارائه دهند – در حال حاضر رسانه های بزرگ به چنان درجه ای از بی تفاوتی رسیده است که فلج کننده است. اما مخاطبانی که شما هم اکنون از آن ها صحبت کردید، کاملا احساساتی است، کاملا درگیر است و کاملا تبدیل به بخشی از پروسه روایت گویی و گزارش دهی شده اند. و آن ها تشنه پروژه های خوب هستند و زمانی که آن ها را دریافت می کنند، آن ها را با چنان سرعتی مخابره و پخش می کنند که ما در هیچ کدام نه statussphere و نه blogsphere شاهد آن نبوده ایم.
لوتک: پس خطوط توزیع دیجیتالی، این مسئله را تشدید می کند؟
استورم: بله، خیلی زیاد. ما قبل از این هیچ گاه در شرایطی نبوده ایم که یک نفر فرض کنیم، "عواقب خواسته شده" (درباره رواندا) را ببیند و سپس برگردد و آن را برای 600 نفر از دوستانش بر روی فیس بوک منتشر کند.ما قبلا هیچ وقت در شرایطی نبودیم که آدم ها قادر باشند چیزها را به سرعتی که الان می توانند، پخش کنند. و چه چیزی را پخش خواهند کرد؟ آن ها کیفیت را پخش می کنند. می توان گفت، اکنون تقریبا شبیه رواج اجتماعی است، شما می گویید هی، به نظر من این عالی است، این رواج اجتماعی قبل از این اصلا وجود نداشت. هم اکنون، شما چیزی را می بینید و سریعا آن را خودتان بازپخش می کنید و به نمایش می گذارید. فیس بوک هم اکنون صفحه اول روزنامه من است – روشی است که من توسط آن به تمام اطلاعات در سرتاسر دنیا دسترسی پیدا می کنم. شبکه اجتماعی من، چیزهایی که مهم است را شکل می دهد و در معرض دید من قرار می دهد و این امری حقیقتا انقلابی است.
کلیه حقوق این اثر متعلق به "مرکز فرهنگی میثاق" است.