از هیروشیما تا سوریه، دشمنی که کسی جرئت ندارد نامش را بر زبان بیاورد
سوم مهر ١٣٩٣ ساعت ٢٠:٣٩
اختصاصی میثاق/ بر روی دیوار من، صفحه اول روزنامه دیلی اکسپرس منتشر شده در تاریخ 5 سپتامبر 1945 نصب است، تیتر آن به این صورت است: "من این را به عنوان هشداری به جهانیان می نویسم" و گزارش ویلفرید بورشت از هیروشیما اینگونه آغاز می شود. این گزارش اختصاصی قرن بود. بورشت در این سفر مخاطره آمیزی که آغاز کرد، تنها بود؛ مقامات امریکایی که دستور اشغال را صادر کرده بودند را به باد انتقاد گرفت و از همه طرف تحت فشار قرار گرفت، حتی از طرف همکاران خود. او هشدار داد که یک جریان از قبل برنامه ریزی شده کشتار جمعی در مقیاس بسیار بزرگ، آغازی بر دوره ترور را رقم زده است.
امروزه تقریبا هر روز، نظریه او مورد تایید قرار می گیرد. ذات جنایت کار بمب اتمی، در آرشیوهای ملی امریکا حک شده است و میلیتاریسم در دهه های بعد از آن، در زیرلوای دموکراسی خودش را مخفی کرد. مثال آن را می توان در این سایکودرامی که در سوریه در جریان است، دید. ما همچنان درگیر دورنمای همان تروریسمی هستیم که حتی لیبرال ترین منتقدان هم ماهیت و تاریخچه آن را امروز انکار می کنند. آنچه که اصلا نباید در موردش حرف زد این است که بزرگترین خطری که انسانیت را تهدید می کند، در کناره اقیانوس اطلس جای گرفته است.
نمایش خنده آور جان کری و چرخش های باراک اوباما، موقتی هستند. معامله صلح روسیه برای سلاح های شیمیایی، در این زمان، با بی توجهی مواجه خواهد شد که تمام ارتشداران برای دیپلماسی آن را نگه می دارند. با وجود القاعده که هم اکنون در میان متحدینش است و متخصصین کودتا که هم اکنون در قاهره هستند، امریکا قصد دارد آخرین کشورهای مستقلی که در خاور میانه هستند را به نابودی بکشاند؛ اول سوریه و سپس ایران. وزیر امور خارجه اسبق فرانسه، رونالد دوما در ماه ژوئن گفت "این عملیات (در سوریه) به سال ها قبل برمی گردد، این برنامه ای است که سال ها پیش برنامه ریزی و توجیه شده بود."
زمانی که افکار عمومی "از لحاظ روانی آسیب دیده" است، همانطور که گزارشگر کانال 4، جاناتان رگمن از مخالفت شدید بریتانیایی ها نسبت به حمله به سوریه می گوید، تقویت کردن آنچه نباید درباره اش حرف زد، ضروری است. چه بشار اسد یا شورشیان در حومه دمشق گاز شیمیایی استفاده کردند یا نه، این امریکا ست که بیشترین مصرف کننده این سلاح های وحشتناک در دنیاست. در 1970، سنا گزارش داد "امریکا مقادیری از مواد شیمیایی سمی(دیوکسین) را بر روی ویتنام ریخته است که مقدار آن 6 پوند به ازا هر نفر است."این "عملیات کارگر مزرعه" بود، که بعده ها این اسم زیباتر را به آن اختصاص دادند؛ چیزی که دکترهای ویتنام بعدها عنوان "سیکل فاجعه جنینی" را به آن دادند. من شاهد نسل های متعددی از بچه ها با نقص های ظاهری مشابه و وحشتناکی بوده ام. جان کری، با سابقه خونخواری جنگی اش نیز آن ها را به خاطر می آورد. من آن ها را در عراق هم دیده ام، جایی که امریکا از اورانیوم ضعیف شده(تهی شده) و فسفر سفید استفاده می کند، همانطور که اسرائیلی ها در غزه استفاده می کنند، و آن ها را بر روی مدارس و بیمارستان های سازمان ملل می ریزند. برای آن ها هیچ کدام از "خطوط قرمز"های اوباما وجود ندارد. این داستان روانی همچنان ادامه دارد.
منازعه همیشگی بر سر اینکه، باید در مقابل دیکتاتورهای انتخاب شده، اقدامی انجام دهیم یا نه، بخشی از پروسه شستشوی مغزی است. ریچارد فالک، استاد حقوق بین الملل و رپرتوار فلسطین، آن را به این صورت شرح می دهد "اعتقاد به عدالت خود، یکطرفه، نمایش اخلاقی ارزش های غربی و نشان دادن اینکه معصومیت تهدید می شود، به راه اندازی کمپینی برای خشونت سیاسی بی حد و حصری اعتبار می بخشید. این موضوع به اندازه ای جا افتاده است که دیگر جایی برای به چالش کشیدن آن وجود ندارد."
این بزرگترین دروغ است؛ محصول "لیبرال های واقع بین" در سیاست های انگلو – امریکایی. موسسات تحقیقاتی و رسانه ها خود را به عنوان مدیران بحران معرفی می کنند، در حالی که خود ایجادکننده بحران ها هستند.
حذف عامل انسانیت از مطالعه ملت ها و نسبت دادن اصطلاحات علمی که متناسب با طراحی قدرت های غربی است، آن ها "مداخله بشردوستانه" را با عناوین "مردود" ، "قرمز" یا "مضر" مطرح می کنند.
یک حمله به سوریه یا ایران یا هر یک از شیاطین دنیای امریکایی، هر یک جریان جداگانه ای را به همراه خواهد آورد، "مسئولیت حمایت" یا "آر تو پی"، که گرت اوانس، وزیر امور خارجه اسبق استرالیا – عضو هیئت رئیسه یک "مرکز جهانی" واقع در نیویورک-که به شدت آن را حمایت می کند و از آن دم می زند. اوانس و لابی گرانی که از منابع مالی سخاوتمندانه ای برخوردار هستند، نقش تبلیغاتی گسترده ای برای تشویق "جامعه بین الملل" برای تهاجم به کشورهایی را دارند که "شورای امنیت زمان کافی برای رسیدگی به طرح پیشنهادی آن را ندارد یا طرح آن را رد می کند."
اوانس دارد. او در فیلم من در سال 1994 با عنوان مرگ یک ملت، شرکت داشت، که حجم گسترده کشتار انسان ها در تیمور شرقی را برملا می کند. مرد خندان شهر کمبرا(اوانس)، گیلاس شامپاینش را برای ادای احترام به همتای اندونزیایی اش بالا می آورد، در حالی که در هواپیما بعد از امضای قراردادی برای سرقت نفت کشوری مصیب زده زیر سلطه اندونزی، سوهارتو، که یک سوم جمعیت اش یا از جنگ کشته شده اند یا از گرسنگی.
در دولت "ضعیف" اوباما، میلیتاریسم به صورت بی سابقه ای افزایش یافته است. بدون وجود حتی یک تانک در زمین کاخ سفید، یک کودتای نظامی در واشنگتن صورت گرفته است. در 2008 زمانی که فداییان لیبرال اوباما اشک هایشان را پاک کردند، اوباما ماهیت پنتاگون، همانگونه که از رئیس جمهور پیشین – جورج بوش- به او میراث رسیده بود را پذیرفت : با تمام جنگ ها و جنایت های جنگی اش. همانطور که قانون اساسی به تدریج توسط یک دولت نظامی، جایگزین می شود، افرادی که عراق را با شوک و وحشت به نابودی کشاندند و ویرانه های آن را در افغانستان ریختند و لیبی را در حد یک کابوس هابز پایین کشیدند، در راس مدیریتی امریکا جای گرفته اند. پشت نمای زیبا با روبان تزئین شده، تعداد سربازان امریکایی که خودشان را می کشند از تعدادی که در جنگ ها کشته می شوند به مراتب بیشتر است. سال گذشته 6500 سرباز جان خود را گرفتند. پرچم های بیشتری برافرازید.
نورمن پولاک تاریخ نگار، به آن عنوان "فاشیسم لیبرال" را می دهد."جایگزینی که برای نظامی ها در ظاهر بی ضررتر می رسد. و برای رهبران جنگ طلب، ظاهر اصلاحاتی را داریم که در حالی که تمام مدت لبخند می زنند، ترورها را برنامه ریز و اجرا می کنند." هر سه شنبه، اوبامای "بشردوست" شخصا بر روی شبکه ای از ترور جهانی هواپیماهای جنگی نظارت دارد که انسان ها، کسانی که انسان ها را نجات می دهند و کسانی که برای آن ها عزاداری می کنند را مانند حشرات از بین می برد. در مناطق آرام غربی، اولین رئیس جمهور سیاه پوست برخاسته از سرزمین بردگی، همچنان احساس خوبی دارد، انگار که وجود خودش نمایانگر یک پیشرفت اجتماعی باشد، علیرغم جوی خونی که از خود بر جای گذاشته. این احترام به یک سمبل، تنها موجبات از بین رفتن جنبش ضد جنگ امریکا را فراهم آورده؛ تنها موفقیت اوباما.
در بریتانیا، تصاویر مصنوعی و سیاست های مصنوعی شخص-محور چندان موفق آمیز نبوده است. تحرکاتی در این زمینه آغاز شده است، اما افراد هشیار باید عجله کنند. قضات نورمبرگ به وضوح بیان کردند "هر شهروند وظیفه دارد که برای جلوگیری از اختلال در صلح و انسانیت، حقوق شهروندی را زیرپا بگذارد." مردم عادی سوریه و سایر کشورهای بی شمار و باید بدانند احترام به خود، از هر چیزی با ارزش تر است.
جان پیلگر، 11 سپتامبر 2013
کلیه حقوق این اثر متعلق به "مرکز فرهنگی میثاق" است.