سباستین یونگر تصمیم داشت آخرین ساعات زندگی یک عکاس- خبرنگار، که در لیبی کشته شده بود را بازسازی کند. اما نتیجه نهایی فیلمی درباره زندگی دوستش بود؛ اثری که به تازگی برای اولین بار روی پرده سینما به نمایش عمومی گذاشته شد. تیم هدرینگتون در مأموریتی که تحسین فراوانی برای او به همراه داشت، از یک پایگاه دورافتاده آمریکا در افغانستان به مراسم اهدای جوایز اسکار رسید.
این عکاس- خبرنگار بریتانیاییتبار در آوریل ۲۰۱۱ بههمراه سباستین یونگر، خالق فیلم "توفان تمام عیار"، در مراسم اسکار حضور یافت. فیلم آنها بنام "رسترپو" که زندگی اعضای یک دسته سرباز آمریکایی مستقر در دره کرنگل افغانستان، در نزدیکی مرز پاکستان، را بازگو میکرد، نامزد دریافت اسکار بهترین فیلم مستند شده بود. هدرینگتون کمتر از دو ماه بعد از این مراسم جانش را از دست داد.
او که در شهر مصراته لیبی مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفته بود، در راه بیمارستان بر اثر خونریزی شدید درگذشت. در این انفجار یک عکاس همراه او بنام کریس هاندراس هم کشته شد، و دو نفر دیگر هم مجروح شدند. یونگر میخواست بفهمد در آخرین ساعات عمر هدرینگتون چه بر او گذشته، و بههمین خاطر پای صحبت دوستان و بستگان او نشست.
او از خانهاش در نیویورک بهمن گفت: "سوالات زیادی در مورد شرایط مرگ او در ذهنم بود. ترتیب انجام چند مصاحبه را در استودیو دادم و با هر کسی که ممکن بود بتواند توضیحی درباره اتفاقات منجر به مرگ او بدهد، صحبت کردم. بعد با خودم فکر کردم باید گفتگوهایم با آنها را ضبط کنم، و اگر گفتگوها را ضبط کنم، بهتر است از آنها تصویر بردارم، و اگر قرار است تصویربرداری کنم، چرا اصلا از آن فیلم نسازم." نتیجه کار یک فیلم مستند است بنام "خط مقدم کدام طرف است؟ زندگی و اوقات تیم هدرینگتون"، که اخیرا در جشنواره فیلم ساندنس در ایالت یوتا برای اولین بار به نمایش عمومی گذاشته میشود.
این فیلم دوران فعالیت حرفهای هدرینگتون را - از زمانی که در دانشگاه کاردیف دانشآموز خوبی بود، تا تبدیل شدنش به عکاس برنده جوایز مختلف – به تصویر میکشد.
نویسنده و خبرنگاری به نام آلن هافمن هم در ماه مارس آینده (اسفند ۱۳۹۱) بیوگرافی او را منتشر خواهد کرد. یونگر میگوید: "او در موقع مرگ ۴۰ ساله بود و معلوم بود که بهعنوان یک عکاس، یک هنرمند و یک انسان آینده درخشانی در انتظارش است. واقعا دلم میخواست ببینم این مرد به کجا میرسد، چون میدانستم که سرنوشت جالبی خواهد داشت."
یونگر باید برای عرضه کتابش بهمدت یک ماه به سفر میرفت، و همین باعث شد تا در هفتههای پس از مرگ دوستش وقت چندانی برای سوگواری نداشته باشد. خودش میگوید که در پایان این سفر یکماهه "حال کمابیش خرابی" داشته است.
کارهای تیم هدرینگتون تصویر یک سرباز خسته آمریکایی که در سنگر زیرزمینیاش در افغانستان استراحت میکند. این عکس در سال ۲۰۰۷ برنده جایزه عکس خبری سال شد.هدرینگتون از همان اوایل کارش به غرب آفریقا کشانده شد، و بعدها چند بار به این منطقه بازگشت. در جریان درگیریهای سال ۲۰۰۳ در لیبریا، او پشت خط مقدم شورشیان زندگی میکرد وی در آنجا از سرباز کم سن و سالی بنام سکو عکس گرفت. سکو که در این عکس در یک کلاس درس دیده میشود، برای گروه شورشی لیبریای متحد برای آشتی و دموکراسی (Lurd) میجنگید.بعد از اینکه در دسامبر ۲۰۰۴ زلزله شدیدی در بستر دریا باعث وقوع یک سونامی عظیم شد، هدرینگتون به نواحی ساحلی سراسر آسیا، از جمله این خانه در باندا آچه در شمال جزیره سوماترا، سفر کرد و میزان ویرانی و خرابی این نواحی را در عکسهایش ثبت کرد.یک تصویر تکاندهنده دیگر از افغانستان؛ در سال ۲۰۰۷، ارتش آمریکا در روستای دونگا برای مقابله با شورشیان از بمبهای آتشزای حاوی فسفر سفید استفاده کرد.
او بهمن گفت: "من دقیقا همان کاری را انجام دادم که سربازها میکنند. آنها هرگونه واکنش عاطفی را به موقعی موکول میکنند که فرصت و امنیت کافی را برای ابراز آن داشته باشند. اما این کار به انسان لطمه میزند."
"مثل این است که روی کارت اعتباریتان بدهکار باشید. بدهی را دیرتر پرداخت میکنید، اما باید ۳۰ درصد بیشتر بپردازید. من در تمام طول تابستان به شدت احساساتی بودم و وضع روحیام ثبات نداشت. خوابهای وحشتناکی میدیدم. حدس میزنم اگر در همان زمان وقوع فاجعه میتوانستم روی آن تمرکز کنم، اثرات منفیاش برایم کمتر میبود."
بعد از شروع تحقیقات درباره شرایط مرگ هدرینگتون، یونگر دریافت که اگر بلافاصله بعد از مجروح شدن، کمکهای اولیه به او میرسید، امکان نجات پیدا کردنش وجود داشت. او میگوید: " رگ اصلی ران و لگن تیم خونریزی داشت. در صورت پارگی این رگ به سرعت خون زیادی از دست میرود، و من فکر میکردم در چنین شرایطی آدم خیلی زود میمیرد. اما یک مأمور بازنشسته بهداری ارتش بریتانیا به من گفت که با وجود خطرناک بودن چنین جراحتی، در همان میدان نبرد میتوان برای آرام کردن خونریزی کارهایی کرد."
این کشف باعث شد او سازمان "گزارشگران آموزشدیده در نجات همکاران(RISC) " را تأسیس کند. این سازمان غیرانتفاعی به خبرنگاران آزادی که قادر نیستند هزینه دورههای آموزشی مرسوم برای دیگر خبرنگاران را پرداخت کنند، آموزش رایگان و تجهیزات پزشکی ارائه میکند. یونگر میگوید: "تیم در موقع مرگ تنها چند دقیقه با بیمارستان فاصله داشت. اگر آن موقع در کنارش بودم، باید فقط مردنش را تماشا میکردم، چون خودم هم نمیدانستم در چنین مواقعی چه باید بکنم. در آن صورت، باید بقیه عمرم را با عذاب وجدان زیادی میگذراندم."
یونگر میگوید دوستش با وجود کار در بعضی از خطرناکترین و چالشبرانگیزترین کشورهای جهان، ذاتا آدم اهل خطرکردنی نبود. برخی روایتها از حال روحی او در روز مرگش، با آدمی که یونگر میشناخت همخوانی ندارد.
او میگوید: "تیم در مواجهه با خطر خیلی محتاط و باهوش بود و اصلا روحیهای شبیه گاوچرانها نداشت. چیزهایی که درباره رفتار او در روز آخر نقل میشود، حاکی از آن است که او از سطح درگیریها و امکان دسترسیاش به خط مقدم کاملا هیجانزده بوده است. از صحبتهایم با کسانی که در صحنه حاضر بوده اند، متوجه شدم که ظاهرا بیش از حد احساس امنیت میکرده است."
تیم هدرینگتون از زبان خودش: "آنچه که میشنیدم با چیزی که از تیم در دره کرنگل بهیاد میآورم قدری تفاوت داشت. احساس میکنم او کمی حس احتیاط ذاتیاش را از دست داده بود."
یونگر اعتراف میکند که بازگشت بدون دوستش به جشنواره ساندنس تجربه عاطفی سختی خواهد بود. آنها سه سال 2012 با هم جایزه هیأت داوران این جشنواره را بهخاطر فیلم "رسترپو" دریافت کردند. ولی یونگر امیدوار است که فیلم مستندش نبوغ، شجاعت و انسانیت هدرینگتون را بهخوبی به تصویر بکشد.
او میگوید: "گزارشگران جنگی شجاع زیادی وجود دارند که لزوما نگاه چندان پیچیدهای به مقوله هنر ندارند. هنرمندان درخشان زیادی هم هستند که با شلیک گلوله و خمپاره کشته نمیشوند. آدمهای فوقالعاده و شجاع زیادی هم هستند که خیلی اهل دلسوزی و توجه به دیگران نیستند. اما تیم واقعا هر سه این خصوصیات را در خود داشت، و همین از او یک انسان فوقالعاده میساخت.
استوارت هیوز، بیبیسی