یکی از شخصیتهای شما راز مهمی را نزد همسرش فاش می کند آنهم در حالیکه شما مشغول فلمبرداری هستید، آیا از این اتفاق در فیلمتان استفاده می کنید؟
شخصیت شما در مراحل قبل از مصاحبه چیز هولناکی را مطرح کرد که در بخش مصاحبه ی اصلی فیلم تکرارش نکرد، آیا باید بازخواستش کنید؟یک شخصیت نقش دوم که در بعضی صحنه های اصلی حضور دارد، تصمیم می گیرد خودش را از فیلم کنار بکشد و شما هم زمان نهایی کات فیلمتان نزدیک است. آیا او را تحت فشار می گذارید؟ به او می گویید که دیگر برای جا زدن خیلی دیر شده است؟ یا می گویید مشکلی نیست و خودتان را آماده روزهای طولانی کار (برای درست کردن این وضعیت) در اتاق تدوین می کنید؟در کنفرانس GETTING REAL (واقعی بودن)، فیلمسازان چالشها و دوراهی های اخلاقی خود را با مخاطبانی در میان می گذارند که اغلب خودشان نیز با چنین چالشهایی مواجه اند و این شانس را داشته اند که بهترین انتخاب را داشته باشند حتی قبل از آنکه بدانند فیلمسازان در چنان شرایطی چه کرده اند. من در مقام میانجی این گروه، خیلی جذب این مسئله شده بودم که مخاطبان اکثرا به همان تصمیماتی رسیده بودند که فیلمسازان گرفته بودند حتی با اینکه گزینه های موجود بسیار ویژه و خاص بود و نیازمند تلاش بسیار برای به تعادل رساندن کلیه اهداف حرفه ای بود.به نظر من این مسئله نشان داد که چیزی که درسال 2009 به آن رسیدیم هنوز هم درست است: با اینکه فیلمسازان خودشان ارزشهای خود را تولید نمی کنند، اما به طرز گسترده ای دارای اصول اخلاقی پایه ای و اولیه ای هستند که در میان همه مشترک است.زمانیکه من به همراه فیلمسازی به نام مریدو چاندرا و محقق حقوقی به نام پیترجازسی در سال 2009 مطالعه ای انجام دادیم درباره ی مسایل اخلاقی که مستند سازان با آن مواجهه اند، نامش را گذاشتیم: حقایق صادقانه: مستند سازان و چالشهای اخلاقی در کارشان. (این مقاله در سایت Center for Media & Social Impact''s website, قابل دسترسی است). در طی این مطالعه، ما متوجه شدیم که فیلمسازان با سه اصل اخلاقی کلی مواجهند. 1. به سوژه ی آسیب پذیر خود احترام بگذارید. از آنها در مقابل هرگونه حمله ای محافظت به عمل آورید و هرگز آنها را در موقعیتی رها نکنید که بدتر از زمانی هستند که برای اولین بار ملاقاتشان کردید. 2. به مخاطب خود احترام بگذارید. اطمینان حاصل کنید که نمیتوان به آنچه آنها درستی اش را باور می کنند خیانت کرد، مخصوصا اگر شما به آنها گفته باشید از کجا و چگونه آن تصاویر را به دست آورده اید.3. به همکاران خود در بخش تولید خود احترام بگذارید. همان کاری را بکنید که برایش قرارداد بسته اید حتی اگر چنین کاری باعث شد با خودتان چالش داشته باشید.این سه اصل اخلاقی اغلب بحثهایی را برانگیخته است اما فیلمسازان به فهم مشترکی دراین باره رسیده اند حتی با اینکه ممکن است دقیقا هم ندانند این اصول چگونه می تواند کار آنها را به تعادل برساند. آنها همیشه هم معتقد نبودند که این شانس را دارند تا همواره بهترین تصمیم را بگیرند. قطعا تصمیمات نادرست نیز همیشه محتمل است. اغلب این حس را داشتند که بحث کافی در اینباره نشده تا به گرفتن تصمیم درست بینجامد و این بیشتر به دلیل فشار تولید بوده است (اصل سوم). آنها با ارزشگذاری نکردن و تولید نکردن ارزشهای خود در حقیقت خود را از این قدرت محروم کردند.وقتی افکار خود را با دیگران درمیان می گذارید و با هم درباره ی مشکلات همکاری می کنید قطعا گرفتن چنین تصمیماتی بسیار آسانتر خواهد بود. این همان کاری است که فیلمسازان در GETTING REAL انجام دادند که باعث به دست آوردن قدرتشان شد.آنها اعتراضات رایجی که درباره ی لزوم هرگونه بحث اخلاقی در میان فیلمسازان بود را رد کردند: " موقعیت با موقعیت فرق می کند، شما نمی توانید هیچ استانداردی را تعیین کنید که هنر را به زوال و نابودی نکشاند". البته که موقعیت با موقعیت فرق دارد، اما این به بدین معنا نیست که استانداردی وجود ندارد. این مسئله درباره ی تمام حرفه ها صادق است. همه ی دانش آموزان نیز شبیه هم نیستند اما معلم ها در هرحال انتظار برخی چالش های مشترک در بین آنها را دارند و همچنین باعث ایجاد انتظارات مشترکی بین دانش آموزان می شوند و هنگامیکه موقعیتی پیش می آید که خارج از هنجار است، معلمان به ارزشهایی تکیه می کنند که درباره ی حرفه ی خودشان مناسب و کاربردی است و طبق آن می توانند تصمیم نهایی را بگیرند. در واقع، زمانیکه معلمان از این انتظارات تخطی می کنند بدون آنکه هیچ عملکرد حمایتی یا ارزشی داشته باشند که در این شرایط به درد بخورد، مثلا تشخیص امکانات نامناسب یا بحرانهای پزشکی، در اینجاست که دانش اموزان این مسئله را مثلا به پارتی بازی یا گیر دادن به کسی مرتبط می دانند.در حقیقت، آگاهی از برخی ارزشهای مشترک کلی واقعا کمک بزرگی به افرادی می کند که موقعیتهای فردی بسیاری را پشت سر گذاشته اند که در فرایند طولانی فیلمسازی ممکن است پیش آمده باشد. جمله ی "به حست رجوع کن" رایج ترین جایگزینی است که در طی گرفتن تصمیمات سخت کاری شنیده می شود، و همین روش دیگری است برای اینکه بگوییم شما باید به این واقعیت اعتماد کنید که در نهایت استانداردها وجود دارند حتی اگر خودتان آنها را تولید نکنید. شما می توانید چنین کاری بکنید اما کار سختی است و آنهایی که سالها تجربه در این زمینه ها پشت کارشان نیست، مثلا کسانی که به عنوان همکاران جوان شما مشغول به کار هستند، با سختی زیادی مواجه خواهند بود. عصر دیجیتال فقط نیاز ما را برای برقراری ارتباطات و مکالمه های بهتر و بیشتر و گفتگو درباره ی اینکه چگونه فیلمسازان به تصمیم گیزی نهایی می رسند افزایش داده است. در عصر الان کپی کردن و ارائه ی تصاویر و صحنه های تقلبی، قرار دادن کسی درون صحنه ای یا حذف کسی از صحنه ای، بسیار آسانتر از هر زمان دیگری شده است. فیلمسازان می توانند سوژه های خود را به صورت دیجیتالی دنبال کنند و با مستندات چند رسانه ای می توانند اطلاعات زیادی را به دست بیاورند و مردم به راحتی این اطلاعات را در اختیار قرار می دهند بدون آنکه حتی متوجه بشوند که دارند یک پایگاه داده ای را می بخشند. سوال مطرح شده اینست، وقتی در یک مستند چند رسانه ای و ارتباطی با سوژه ها کار می کنید، واقعا چطور می توانید تضمینی برای حریم خصوصی فرد داشته باشید؟ چگونه می توانید از سوژه های خود در مقابل دخالت کسان دیگری که ممکن است آنها را با جنبه ی دیگری از داستانشان مواجه کند، دفاع کنید؟ چگونه می توانید با حامیان و اسپانسرهای خود ارتباط برقرار کنید؟ چه می شود اگر مجبور شوید به خاطر جریان کاریتان، تغییراتی در تعهدات و قولهای خود بدهید؟این مسایل از نظر کیفی فرقی با مسایلی ندارد که فیلمسازان در گذشته با آن مواجه بوده اند. هنوز هم ارزشهای اولیه جای خود را دارند. اما اینروزها راه حل ها را باید مناسب با رسانه ی خاص، نوع پروژه، و ارتباط بین سازندگان پیدا کرد.همین مسئله که مستند نیازمند بررسی مسایل اخلاقی هست، موضوع را جالب می کند. فیملسازانی که درباره ی چالش های اخلاقی خود با دیگر سازندگان به بحث و گفتگو می نشینند، در واقع وارد فرایندی شده اند که دانش خلق می کند و اطلاعاتی در اختیار همه قرار می دهد. اصلا آسان نیست که تعادلی بین این ارزشها و فیلمی برقرار کرد که مخاطب چاره ای جز تماشایش ندارد، یعنی فیلمی که می توانید به شخصیتهایتان نشان بدهید و از آزمایش روایتگری واقعیت سربلند بیروون بیاید و نگاه نزدیکی کسانی را جلب کنید که اساسا با شما مخالف هستند. اما در حقیقت راه دیگری برای ساختن مستندی بر پایه ایمان شخصی وجود ندارد.و اما پاسخ سوالات اولیه ای که مطرح شد:جسی موس در فیلم "شب روان(overnighters)"، وقتی با شخصیتهای فیلمش درباره ی آن اتفاق (یعنی بازگو شدن رازی توسط یکی از شخصیتها که در متن فیلم نبوده است) به گفتگو نشست، به اهمیت اینکار پی برد و تصمیم گرفت آن صحنه را با احتیاط هرچه بیشتر تدوین کند و درون فیلمش قرار بدهد. احساس او این بود که وجود این صحنه ی خاص هم برای داستانش بسیار حیاتی است و هم شخصیت داستان را بهتر معرفی می کند. خوشبختانه، سوژه های او بعد از پایان کار از دیدن فیلم رضایت داشتند.استنلی نلسون سوژه ی مصاحبه ی خود را برای فیلم "قتل امت تیل" تحریک کرد تا دوباره حرفش را تکرار کند. مردی که یکبار این مسئله را بیان کرده بود ابایی از دوباره گفتنش نداشت. گوردون کویین برای یک سریال الجزیره ای با زنی صحبت کرد که فیلمبرداری را ترک کرده بود و تصمیم نداشت در فیلم حضور پیدا کند و متوجه شد که علت نگرانی این زن چیست و در نهایت به گونه ای عمل کرد که زن موافقت خود را برای بازگشت به فیلم اعلام کرد.زمانیکه فیلمسازان داستانها و چالش های خود را در این کنفرانس بازگو و از دلایل منطقی خود صحبت کردند و نشان دادند که چگونه قادر بوده اند بین تفاوتهای ارزشهای اصلی خود و دیگران تعادل برقرار کنند و به اهداف خود دست یابند، توانستند به دیگران نیز انگیزه و قدرت ببخشند، نه برای اینکه دیگران هم دقیقا کاری را بکنند که آنها کرده اند بلکه برای اینکه به آنها بگویند که باید این شجاعت را داشته باشند تا درباره ی انتخابها و گزینه های خود با فراق بال و راحتی فکر کنند و تصمیم بگیرند.پاتریشیا اوفدرهید نویسنده این متن مدیر اجرایی مرکز رسانه و تاثیر اجتماعی در دانشگاههای آمریکاست.منبع: documentary.org |