تیا لسین و کارل دیل که قبلا در فیلمهایی همچون فارنهایت 911 و بولینگ مایکل مور و نیز فیلم "No Direction Home" مارتین اسکورسیزی حضور داشتند، اولین حضورشان را به عنوان کارگردان /تهیه کننده با فیلم trouble the water "آب را به دردسر بیندازید" شروع کردند. این فیلم داستان رستگاری دو شیاد خیابانی است که در اوج فاجعه ی طوفان کاترینا در سال 2005 به قهرمان تبدیل شدند. این مستند که جایزه ی هیئت داوران جشنواره ی Sundance را به خود اختصاص داد، تماشاگران را به درون چشمان طوفان کاترینا و نتایج اسف بار آن می برد به گونه ای که هیچ شباهتی با هیچ فیلم دیگری ندارد. فیلمهایی که توسط لسین، دیل و فیلمبردارانی همچون پی جی راوال و نادیا هالگرن گرفته شده با فیملهای یکی از ساکنان شهر نیواورلئان به نام کیمبرلی ریورز رابرتز ترکیب شدند و به این ترتیب فیلم trouble the water ساخته شد. این فیلم نشان می دهد چه بلایی بر سر ساکنان فقیر این شهر هم در زمان طوفان و هم بعد از آن آمد. نقطه نظراول شخص رابرتز در این فیلم و نوع نگاه او، سوالات اجتماعی-سیاسی، اقتصادی و دولتی فراوانی را بر می انگیزد که همه ی آنها در حقیقت مسائل مهمی را مطرح می کنند که نتیجه ی این طوفان را حتی بسیار وخیم تر و وحشتناکتر جلوه می دهد.
خانم کیمبرلی رابرتز و همسرش اسکات رابرتز، از جمله ساکنان نیواورلئان بودند که حتی با اینکه اکیدا دستور داده شده بود شهر را ترک کنند، نتوانستند از آنجا خارج شوند زیرا هیچ پولی برای رفتن نداشتند و هیچ وسیله ی نقلیه ای نیز همراهشان نبود. این فیلم بر روی این واقعیت تمرکز می کند که گارد ساحلی و گارد ملی هیچ تلاشی از خود نشان ندادند تا این افراد را نجات بدهند، بنابراین رابرتز و همسایه هایشان مجبور شدند در اتاق زیر شیروانی رابرتز پناه بگیرند. کیمبرلی نیز مانند خیلی های دیگر، می دانست که پلیس اعلام کرده است تا زمان پایان طوفان به آنجا باز نخواهد گشت و اینکه هیچ وسیله ی حمل و نقلی برای نجات آنها در دسترس نمی باشد. رابرتز و دیگر دوستانشان که به حال خود رها شده بودند، توانستند توسط شخص شجاعی که از آبها رد شده و به کمک آنها شتافته بود، نجات پیدا کنند.
در حالیکه طوفان شدت می گرفت و سیل همه جای خیابانها را پر کرده بود، کیمبرلی به فیلمبرداری ادامه داد، و تخریب کامل محله ی خود و عدم همکاری نیروهای دولتی را به ثبت رساند. لحظه های بسیار عجیبی در این فیلم ثبت شده اند که همه آنها مسائل واقعی را به تصویر می کشند. مثلا، یک پایگاه نظامی خالی که توسط چند سرباز محافظت می شود. به این سربازان دستور اکید داده شده بود که تحت هیچ شرایطی به ساکنان بی خانمان اجازه پناه گرفتن در این پایگاه را ندهند، درحالیکه صدها اتاق خالی در این پایگاه وجود داشت. بعدها در مراسمی از این سربازان برای حفاظت شجاعانه از اموال دولتی تقدیر و تشکر به عمل آمد. موسسات دیگری همچون FEMA ، آژانس مدیدیریت بحران فدرال، هرگز وعده های خود درباره ی کمک به ساکنان این شهر را عملی نکردند.
لسین و دیل در اینباره می گویند: " اینجور رها کردن ساکنان نیواورلئان واقعا ما را به خشم آورده بود. می خواستیم بدانیم چرا شهر قبل از طوفان خالی نشده است و چرا کمک رسانی اینقدر با تاخیر انجام می شد. این فیلمسازها عازم آنجا شدند تا فیلم مستندی بسازند که باعث عمیق شدن بحثهای ملی شد و مردم را به هم نزدیک کرد. دیل در این باره می گوید: " ما می خواستیم در عین حال که الهام بخش دیگران هستیم، آنها را به خشم در بیاوریم. کیم و اسکات تمام هدف ما را پوشش دادند. ما توانستیم با آنها به عنوان افرادی که در بطن حادثه حضور داشتند ارتباط انسانی خوبی برقرار کنیم".
با این حال، مهمترین دغدغه ی دیل و لسین این بود که مردم بعد از تماشای فیلم چیزی همراه خود داشته باشند، فرقی نمی کند شاید حسی از ترس، خشم، شاید سوالات بی پاسخ و امیدهای بسیار. دیل می گوید: " ما می خواستیم بهترین داستان ممکن را روایت کنیم، کاملترین داستانی که می شد تعریف کرد". فیلمسازها از طریق اسکات و کیمبرلی رابرتز قادر شدند خیلی بیشتر از آنچه انتظار داشتند فیلم به دست بیاورند، و در نهایت این فیلم نه تنها فیلمی درباره ی طوفان کاترینا شد بلکه حقایقی را درباره ی آمریکا مطرح کرد.
فیلم " آب را به دردسر بینداز"، داستان قهرمانی در میان فقیرترین و محرومترین قشر مردم آمریکاست. اسکات رابرتز این فیلم را "داستانی درباره ی اتحاد و پیروزی" می داند که حقیقتهای زیادی را درباره ی آمریکای سیاهپوستان آشکار می کند، درباره ی آمریکای فقیر و محروم. ما فقط ده درصد داستان را از رسانه های خبری به دست می آوریم ولی در این فیلم شما بالاخره می توانید از آنچه واقعا اتفاق افتاد خبردار شوید.
کیمبرلی رابرتز می گوید: "مردم، زیادی مشغول کار هستند که یادشان می رود چه کسانی به کمک نیاز دارند. موسسات، مردم محروم را نادیده می گیرند و بنابراین توانایی ما را برای پیشرفت و رهایی از محرومیت فلج می کنند. اینجا دقیقا همان جایی است که مسئله اصلی بروز پیدا می کند". هم کیمبرلی و هم اسکات بسیار به خود می بالند از اینکه در پروژه ی این فیلم حضور داشته اند زیرا این نه تنها برای آنها بلکه برای همه ی ساکنان نیواورلئان فرصتی است تا توجه ها را به شهر خود جلب کنند. علاوه بر آن، کیمبرلی از این فرصت استفاده می کند تا حرفه ی موسیقی خود را به کار گیرد و الهام بخش مردم باشد. او ادامه می دهد: " این داستان، داستان همه مردم است نه فقط داستان نیواورلئان. این داستان، داستان همه مردم فقیر و محروم دنیاست".
این فیلم به تمام بازماندگان و قربانیان طوفان کاترینا صدایی برای اعتراض و ابراز وجود می دهد، داستان عزم و اراده ی مردم در برابر فاجعه ای عظیم را روایت کرده و سوالات چالش برانگیز زیادی را مطرح می کند. مثلا خود لسین می پرسد: " چطور می توانیم از پس مشکلات بربیاییم و متفاوت عمل کنیم آنهم در زمانیکه موسسات و سازمانهای قابل اعتمادمان، ما را تنها گذاشته اند و به حال خودمان رها شده ایم؟ و دراینباره چه کاری از دست ما برمی آید؟
نوشته : MIA FATRDLA
|