اعضای آژانس عکاسی VII این هفته برای سخنرانی در باشگاه فرانت لاین در لندن بودند. ما نیز آنجا بودیم و ویدئویی از آن جلسه را فردا در اختیارتان قرار خواهیم داد. در زمانیکه آنها در آنجا بودند، ما از فرصت استفاده کردیم و با مدیر کل این آژانس، آقای استفن مایس مصاحبه ای کردیم و سوالاتی درباره ی آژانس و چهره ی در حال تغییر عکاسی خبری پرسیدیم. همچنین توانستیم تعداد محدودی از کتاب جدید عکسهای VII ، به نام "سوالات بی پاسخ" که توسط عکاسانی همچون دان هاویو، ادکاشی، گری نایت، جائوچیم لیدفاگد، کریستوفر موریس، فرانکو پاگتی، و جان استن مایر امضا شده بود، به دست بیاوریم. اگر خیلی علاقه مد باشید در همین جا هم می توانید نسخه ای از این کتاب را برای خودتان بخرید. حالا می رویم سراغ استفن مایس: از زمان آغاز کار آژانس VII عکاسی خبری چه تغییراتی کرده است؟ مصرف عکاسی توسط مردم تغییرات خیلی زیادی کرده است. این روزها خیلی بیشتر از قبل می بینید که مردم به عکاسی آنهم با موضوعات متنوع علاقه نشان می دهند. به نظر من در این آژانس عکاسی، ما سعی نمی کنیم درکاری که عکاسان انجام می دهند تغییر ایجاد کنیم زیرا ما به صورت ماموریتی کار می کنیم. موضوعاتی را که واقعا حسی قدرتمندی در ما ایجاد می کند شناسایی کرده و با بالاترین حد توانایی های خود درباره شان گزارش تهیه می کنیم. و اصولا قصد ما این است که از عکاسی برای ایجاد تغییرات مثبت استفاده کنیم. بنابراین سعی نمی کنیم آن را تغییر دهیم. آنچه در ده سال اخیر اتفاق افتاده، این است که مخاطب ما تبدیل به مخاطب آنلاین شده و افرادی که علاقه مند به موضوعی هستند به راحتی می توانند کارهای ما را از طریق اینترنت دنبال کنند. می دانم که بزرگترین چالش ما این نیست که محتوا را تغییر دهیم، بلکه باید بتوانیم بستر فعالیتمان را عوض کنیم و کتاب سوالات بی پاسخ همین کار را می کند. داستان را از بستر اولیه و اصلی اش بر می دارد که همان روزنامه و مجله بوده است، و آنرا به مخاطب تازه و متفاوت تری ارائه می دهد، قاب تازه ای به آن می دهد که در آن اثر بهتر و راحتتر فهمیده می شود. آن قاب دو بخشی است، فصلهای کتاب بر اساس سوژه و موضوع تقسیم بندی شده اند که خواننده را در مواجه با موضوعات مورد علاقه اش راهنمایی می کند و بعد هم طبق عکاس تقسیم بندی شده و هر عکاسی صدای خاص خودش یا اثر انگشت خود را در کارش دارد که به مردم اجازه می دهد تفسیر هر عکاسی را از موضوع به طور جداگانه درک کند. به نظر می رسد عکاسی چیزی ذهنی و وابسته به طرز فکر اشخاص است اما در حقیقت اینطور نیست. عکاسی همواره رسانه ای تفسیری بوده. یکی از کارهایی که در کتاب "سوالات بی پاسخ" انجام شده این است که این کتاب به هر عکاسی فضایی جداگانه می دهد تا مسائل را همانطوری ابراز کند که خودش می بیند و همانطوری که به جهان نگاه می کند. این کتاب به آنها فرصت می دهد همان چیزی را پوشش دهند که خودشان می خواهند و این چیزی است که در طی این سالها تغییر کرده. معلوم است که درگیری ها و جنگهای زیادی در این کتاب پوشش داده شده، زیرا اصولا این سالهایی که ما درآن به سر می بریم پر است از درگیری و جنگ. نوع عکسهایی که به شما نشان داده می شود و یا نمونه هایی که عکاسان در اختیارتان قرار می دهند، در این سالها چه تغییر چشمگیری کرده است؟ سوال جالبی است. اگر راستش را بخواهید باید بگویم چندان تفاوت زیادی در نوع عکسها نمی بینم. متاسفانه به خاطر این است که تقریبا اتفاقات شبیه به هم زیادی در دنیا می افتد، البته کار فردی هر عکاس با مرور زمان تغییرات زیادی می کند. در حقیقت با تغییر و پیشرفت زندگی و تجربه هایشان، از کارهای مختلفی عکس می گیرند. شاید بهترین نمونه برای این، آقای کریستوفر موریس است که در دهه ی نود از نزدیک شاهد صحنه های جنگی بود و عکسهای فوق العاده ای از مناقشات چچن گرفته بود. بعد از آن کارش را انتقال داد به حوزه سیاسی و پیشرفت زیادی در سبک گزارشی خود داشت. اخیرا نیز کارش را در حوزه مد ادامه می دهد. یکی از سوالاتی که من از عکاسان حاضر در اینجا پرسیده ام درباره ی ذات تکراری عکسهاست. این سوال که "من قبلا این عکسها و شبیه آن را بسیار دیده ام چرا باید دوباره ببینم؟ چیز تازه ای به من نشان بده"، این روزها بسیار رواج دارد. پاسخی که آنها به من دادند و واقعا مرا قانع کرد این بود که مسئله اصلا مسئله ی تازه بودن کاری نیست. کیفیت کار در قدرت توصیف هنرمندانه نیست، قدرت در توانایی تفسیر و تاثیر گذاری این تصاویر است. بنابراین عکاسان اینروزها دیگر به دنبال خلق اثر هنری نیستند، به دنبال آنند که بتوانند گزارشی از دنیای اطراف ارائه بدهند به نحوی که بیشترین تاثیر گذاری را بر مردم داشته باشد. این بدین معنا نیست که باید عکسهای شوک برانگیز و وحشتناکی گرفت. عکس می تواند پاسخی احساسی باشد که به قلبهای آدمها دلگرمی ببخشد و در عین حال قلبها را تکان دهد و بشکند . بنابراین عکسان به دنبال آن نیستند که موقعیتی را تزیین کنند و سپس ارائه اش بدهند. با توجه به این نکته، در طول ده سال اخیر، مخصوصا در این دو یا سه سال آخر، نگرش سبکی از سوی عکاسان دیده می شود. سال گذشته در لیبی، عکاسان زیادی حضور داشتند که سبکهای کاری بسیار متفاوتی را به کار می گرفتند. من خیلی خوشحالم که می بینم مردم مرزها را کنار می زنند و حیطه های تازه را امتحان می کنند، اما در عین حال، از خودم می پرسم، آیا چنین کاری واقعا به سوژه ای که دارند از آن عکس می گیرند، احترام و ارزش واقعی می گذارد. اگر دارید از یک موضوع کاملا جدی عکس می گیرید، مسئولیت اصلی شما این است که آن مسئله را پوشش بدهید و اگر می خواهید تجربه ی عکاسی خود را گسترده کنید یا اینکه سبک بصری خود را بهبود بخشید، شاید باید به جاهای دیگری سر بزنید. تکنولوژی در دسترس، امروزه، چه تاثیری می تواند بر انتخاب سوژه توسط عکاسان بگذارد؟ به نظر من نسبت به دیگر فرمهای عکاسی، درعکاسی خبری کمی بیشتر زمان می برد تا تغییرات تکنولوژی مشاهده شود و این به خاطر آن است که همواره نیاز ویژه ای به سندیت و واقعی بودن عکسها دراین حرفه حس می شود. به بیان دیگر، این خطر وجود دارد که تکنولوژی کنترل عکسهای شما را در دست بگیرد، بنابراین همواره، مسائل اخلاقی خاصی در حیطه ی اعتبار و وحدت عکس و تصویر وجود دارد که عکاسان خبری را مجاب می کند تا بی پرده و بدون اضافه یا حذف کردن چیزی در سبک خود، کاری را ارائه بدهند. همزمان با پیشرفت اینترنت در ده سال اخیر، گرایش به سمت ثبت ویدئویی حوادث به وجود آمده به معنای آن که عکاسان علاوه بر دوربینهای ثابت خود از دوربینهای فیلمبرداری نیز استفاده کنند. نقطه عطف این مسئله چند سال قبل اتفاق افتاد یعنی وقتی که دوربین Canon 5D مارک 2 وارد بازار شد. این دوربین ویژگیهای خاصی داشت که هم عکس می توانست بگیرد و هم همزمان فیلمبرداری کند. این اتفاق کل تجربه ی عکاسی خبری را متحول کرد. روشهای استفاده از صدا این روزها خیلی متنوع و گسترده شده است. همه می توانند با چند عکس نمایش اسلایدی بسازند و رویش صدایی بگذارند. در این زمنیه ما تازه شروع به کشف و تجربه کرده ایم و اینکه چطور به این تکنولوژی نزدیک شویم واقعا برای هرکسی متفاوت است. تاثیری که شنیدن واقعی صداهای یک سوژه می گذارد خیلی زیاد است. کاری که عکاسان خبری برای سالها انجام می دادند این بود که جملات و نقل قولهایی از سوژه را بر می داشتند و روی عکس می گذاشتند، اما حالا این امکان وجود دارد که صدای واقعی سوژه را شنید و این خیلی قدرتمند و گویاتر است. و حتی در این اواخر، گوشی های هوشمند تاثیر خیلی زیادی بر روی کار عکاسان خبری گذاشته است که تا حدی به دلیل قدرت جابه جایی آسان و تا حدی هم به خاطر نامرئی بودن آن است. اگر یک عکاس خبری هستید و در حوزه ی حساس و بحث برانگیز کار می کنید، کسی حواسش به شما نخواهد بود و به راحتی می توانید موبایلتان را در بیارید و عکس بگیرید. مردم قطعا به دوربینهای بزرگ عکس العمل نشان می دهند و می فهمند که شما حرفه ای هستید. ولی البته تلفن در بحث زیبایی شناختی با دوربین حرفه ای تفاوتهای بسیاری دارد. فیلترهای قابی مختلفی در موبایل به کار می رود. این پدیده خیلی تازه است و ما واقعا نمی دانیم تا کجا پیش خواهد رفت هرچه هست قطعا دارد روش کار ما را تغییر می دهد. این روزها تصاویر موبایلی خلق می کنیم که هم در صنعت چاپ و هم انلاین منتشر می شوند. از نظر من، آنچه دارد در عکاسی رایج اتفاق می افتد این است که این نوع عکاسی این روزها بیشتر نوعی تجربه به حساب می آید و نه مستند کردن چیزی و بیشتر درباره ی در میان گذاشتن این تجربه ها با دیگران است نه اینکه چیزی را ثبت کنیم. گذاشتن عکس در فیسبوک یا ساختن آلبومی از افراد خانواده ای که سالها کنار هم بوده اند خیلی فرق دارد با مستند کردن عکسی در کتابی همچون "سوالات بی پاسخ" که بعدها به عنوان شاهد و مدرکی برای تاریخ مورد استفاده قرار خواهد گرفت. گذاشتن عکس در فیسبوک تبدیل شده است به جریانی که فردایش از بین خواهد رفت، حتی در بعضی موارد ساعتی بعد دیگر اثری از آن نیست. بیشتر مسئله ی حضور در لحظه است که در فیسبوک و دیگر رسانه ها مطرح می شود پس اصولا تفاوت اساسی با دیگر پوشش های خبری دارد. البته باز باید اذعان کنیم که فیسبوک جای روشهای قدیمی را نمی گیرد و جایگزین محسوب نمی شود. اگر می خواهید تصاویری از کتاب "سوالات بی پاسخ" را ببینید سری به گالری عکسهای ما بزنید. منبع: phaidon.com |